11
هيچ سيلاب به دريا نرسانَد ما را
ما كه در هر بُنِ مو، سنگِ گرانى داريم
ندايى است حج؛... پيچيده در گوش زمان، برخاسته از حنجرۀ ابراهيم، و نشسته بر گوش جانِ ميليونها موحّد ابراهيمى، ندايى كه از هر ديار دور و نزديكى، از هر شهر و روستايى، از هر فراز و فرودى، «مهمان» مىطلبد.
ضيافتى با ميزبانى خدا! و سفرهاى گشوده تا ابديّت، تا آخرت، تا بهشت، تا رضوان و رحمت، تا عفو و مغفرت.
ندايى پرطنين و آهنگين و دلنشين، كه آهنگ ملكوت دارد و نغمۀ خلد برين.
و... عبادتى است حج؛ كه بعد سياسى و اجتماعى دارد، عزّت آفرين و شكوهبخش و قدرت ساز است.
رمز وحدت و همبستگى است، مايۀ معرفت و همدلى و تعاون است، سياستى در متن دين است، تا «ملل مسلمان» را با رمز قدرت و راز وحدت آشنا كند، «امت محمدى» را در برابر «كفر جهانى» بسيج سازد، حماسههاى دين و عرفان را، در كنار هم به يادها آورد.
و حج، عبادتى است سياسى، پايگاهى است براى رفعت اهل ولا، اهرمى است براى شكستن هيمنۀ استكبار، آيينهاى است براى تماشاى شكوه وحدت، مكتبى است براى