34وسيله قرار ده و بگو: «الّلهم انّى أسألك و أتوجه اليك بنبيّك محمّد صلّى الّله عليه وآله و سلّم نبىّ الرحمة، يا محمّد انّى أتوجّه بك الى ربّى فتقضى لى حاجتى» ، آن گاه حاجت خود را به ياد آور. عثمان بن حنيف مىگويد: شخص ياد شده آن اعمال را انجام داد، آن گاه به سوى خانۀ عثمان روان شد، فوراً دربان آمد و او را نزد عثمان بن عفان برد، عثمان نيز او را احترام شايانى كرد. سپس حاجتش را به طور كامل بر آورد و به او گفت: من همين الآن به ياد حاجت تو افتادم و هرگاه بعد از اين، از ما حاجتى خواستى نزد ما بيا...آن گاه عثمان ابن حنيف گفت: اين دستور از من نبود، بلكه روزى خدمت پيامبر بودم كه نابينايى نزد حضرت آمد و از كورى چشم خود شكايت نمود. حضرت ابتدا پيشنهاد كرد كه صبر كند ولى او نپذيرفت. سپس به او همين دستور را داد و آن شخص نيز بعد از اداى آن بينا شد و به مقصود خود رسيد.
اينحديث را جماعت كثيرى از اهلسنّت نقل كردهاند؛ نظير: حاكم نيشابورى، 1 ابن عبدالبر، 2 ابونعيم اصفهانى، 3ذهبى، 4 حافظ هيثمى، 5 متقى هندى 6 و ديگران.