14براىماندنيارفتن؟براىعروجياسقوط؟براىصعوديا براى هبوط؟...
هيچ انديشيدهاى كه در پرواز، چه عاملى نيرويت مىدهد و كدام عامل، بال و پرت را مىشكند؟
در حركت، چه انگيزهاى به سوى بهشتت مىبرد و كدام نيّت در آتشت مىافكند؟
چه عملى از حركت بازت مىدارد و كدامين عمل شتابانش مىكند؟
چه كارى به عفونتِ «خود خواهى» گرفتارت مىكند و چه كارى به طراوت و عطر «خداجويى» و «خدايابى» مىرساندت؟!... .
ابليس را شناختهاى تا از دشمنىاش در امان باشى؟
شيطان را شناختهاى تا از وسوسههايش مصونيّت يابى؟
با«نفس امّاره» وميدانعملش وزمينۀ تلاش واغوايشآشنا شدهاى تا در آن ميدان، از پشت، ضربه نخورى، بلكه بتوانى پشتِ نفس را بر خاك بمالى و به زمين برسانى، با نيروى تقوا و با فنِّ «جهاد اكبر»؟... .
راه رشد و تزكيه و عوامل «فلاح» و علل «فجور» را مىدانى؟
دنياى «تو در تو» و شگفتِ «دل» را گشتهاى؟
«نفسِ» هزار چهره را شناختهاى تا با هر نقابى كه بر نفسانيّت مىزند و پيش مىآيد آنرا بشناسى و از هر جا حمله آورد، به ضدّ حمله بپردازى و هرگاه زهر ريخت، پاد زهر بكار برى؟
«رمضان»، براى سلوك اين راه است.
براى هجرت درونى است. براى سير در دنياى باطن است.
براى مرور بر نفسانيات و اخلاقيّات است.
براى آنست كه ملكات نفسانى را در جان خويش پرورش دهى.