15
است
«وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مٰا كُنْتُمْ ». 1
و اينك «نهجالبلاغه» و كلام مولا را از ديدگاه يك عالم سنّى و دانشمند معتزلى مطالعه مىكنيم، چرا كه:
خوشتر آن باشد كه راز دلبران
گفته آيد در حديث ديگران
ابن ابىالحديد در ذيل خطبۀ 219 حضرت، كه بعد از تلاوت سورۀ مباركۀ «أَلْهٰاكُمُ التَّكٰاثُرُ» ايراد شده است، چنين مىگويد:
اگر كسى قصد موعظۀ ديگران و ترساندن آنان از عذاب آخرت را دارد، بايدچنين كلامى بياورد و چنانچه نمىتواند، بايد سكوت كند. و سزاست اگر تمام فصحاى عرب در مجلسى جمع شوند و اين خطبه برآنها خوانده شود، همگى در تعجب از كلمات فصيح و زيباى آن به سجده بيفتند. من در شگفتم از مردى كه در ميدان جنگ مىايستد و فنون جنگى را به سربازان خويش مىآموزد و در اين زمينه خطابهاى مىخواند كه هر كس آن را بشنود مىگويد او در تمام عمر خود، غير از جنگ و رزم كار ديگرى نداشته است؛ امّا در همان ميدان و در همان حال، چنان خطبهاى در باب موعظه ايراد مىكند كه گويى عمرى را در انزوا و عبادت و تهذيب گذرانده و لباس پشمينه پوشيده و هرگز گوشت نخورده و به رياضت مشغول بوده است. بالاخره گاهى به صورت سقراط و گاهى هم بهصورت مسيح بن مريم در مىآيد. من به تمام آنچه امّتها به آن قسم مىخورند سوگند ياد مىكنم كه اين خطبه را حدود پنجاه سال است در برابر خود گذاشتهام و در هر سال هزار مرتبه آنرا خواندهام و هر دفعه در من ترس و خوف تازهاى بهجا گذاشته و هر