14در اين زمينه آن راد مرد علم و عمل، فقه و فلسفه و عرفان و آن اسطورۀ مقاومت و شجاعت و ايمان؛ يعنى پير جماران حضرت امام خمينى قدس سره ضمن پيامى به كنگرۀ هزارۀ نهج البلاغه چنين مىفرمايد:
«دانشمندان بزرگ جهانى مىخواهند مولا اميرالمؤمنين را معرّفى كنند و به ديگران بشناسانند يا كتاب نهج البلاغه را؟ ما با كدام مؤونه و با چه سرمايهاى مىخواهيم در اين وادى وارد بشويم؟... اصلاً على عليه السلام يك بشر ملكى و دنيوى است كه ملكيان از او سخن گويند ويا يك موجود ملكوتى است كه ملكوتيان او را اندازهگيرى كنند؟...
پس اولى آن است كه از اين وادى بگذريم و بگوييم علىبنابىطالب فقط بندۀ خدا... و آن عبد وارسته از غير و پيوسته به دوست بود... او به حقّ عبداللّٰه است... و پرورش يافتۀ عبداللّٰه اعظم است.
امّا كتاب نهج البلاغه كه نازلۀ روح اوست، براى تعليم و تربيت ما خفتگان در بستر منيّت و در حجاب خود و خود خواهى خود، معجونى است براى شفا و مرحمى است براى دردهاى فردى و اجتماعى و مجموعهاى است داراى ابعادى به اندازۀ ابعاد يك انسان و يك جامعۀ بزرگ انسانى از زمان صدور آن تا هر چه تاريخ به پيش رود...
هان، فيلسوفان و حكمت اندوزان! بياييد در جملات خطبۀ اوّل اين كتاب الهى به تحقيق بنشينيد... و با كمك اصحاب معرفت و ارباب عرفان اين يك جمله كوتاه را به تفسير بپردازيد ... تا ميدان ديد فرزند وحى را دريابيد و به قصور خود و ديگران اعتراف كنيد و اين است آن جمله: «معَ كُلِّ شيءٍ لا بمُقارنةٍ وغَيرُ كلِّ شَيءٍ لا بِمُزايَلَةٍ». اين جمله و نظير آن كه در كلمات اهل بيت وحى آمده است، بيان و تفسير كلاماللّٰه است كه در سورۀ حديد است و براى متفكّران آخرالزمان آمده