44دولت امويان در اسپانيا،از دولتهاى مقتدر و با شكوه بود،به طورى كه گاه گفته مىشود: «ثروتمندترين كشورها در آن قسمت بوده است».
هم اكنون آثارى از كاخ الحمراء در«غرناطه»و كاخ مشهور در«كازار»،-كه در كنار آن منارهاى وجود دارد و در آن هنگام ستارگان را بر روى آن در«اشبيليه»رصد مىكردهاند-و همچنين مسجد جامع در«قرطبه»،همگى نشانههايى از عظمت و اقتدار علمى-صنعتىِ آنها در آن هنگام بوده است و هر بينندهاى را در برابرِ آن،به شگفتى وامىدارد.
پس از آن حكومت،در سال(407 هجرى) دولت علويان در اسپانيا به وجود آمد و تا سال(460 هجرى) ادامه يافت.نخستين پادشاه علوى،«علىبن حمود ادريسى»نام داشت كه پس از بيعت مردم با او،به«ناصر لِديناللّٰه»ملقب گرديد.در اين دوران،خلافت رو به ضعف گذاشت به طورى كه از شكوه و عظمت آن كاسته گرديد،زيرا تمركز حكومت در اسپانيا از هم پاشيده شده بود و به صورتِ ملوكالطوايفى تقسيم گرديده بود.
تا آنجا كه اين نوع حكومت سبب شد كه افرادى مانند«محمّدبن عباد»و فرزندانش بعد از او حكومتى را در«اشبيليه»برپا نمودند و«محمّدبن عبداللّٰه»معروف به«افطس»و فرزندانش در پى او،حكومتى ديگر را در«بطليوس»به وجود آوردند و نيز در«طليطله»، در آغاز ابن يعيش،سپس اسماعيلبن ذىالنون حكومتهاى ديگرى را به وجود آوردند.
همچنين در«سرقسطه»،سليمانبن هود جذامى،در«طرطوشه»،لبيب عامرى،در «بلنسيه»،منصور مغافرى،در«سهله»،عبود بن زيربن بربرى،در«دانيه»،موفق عامرى،در «مرسيه»،بنى طاهر-كه سپس ابن عباد بر آن حاكم گرديد-در«مرّيه»،خيران عامرى،در «مالقه»،بنى حمود و در«غرناطه»،حبوس صنهاجى،هر يك حكومتى را جداگانه به وجود آوردند.
اروپاييان هم از اين فرصت استفاده كردند و هر يك را به جان ديگرى انداختند و به تدريج قدرت آنان رو به ضعف نهاد تا اينكه اروپاييان همۀ شهرهاى اسپانيا را از دست مسلمانان خارج ساختند و بالأخره در سال(645 هجرى) بر«اشبيليه»چيره شدند و دست مسلمانان را از آن منطقه كوتاه نمودند.از اين پس مسلمانان از آن كشور پهناور تنها بر