70مىشود، منطق او ضعيفتر مىشود، جز در مردان حق كه هر چه قوىتر مىشوند، متواضعتر و منطقىتر مىشوند.
زورگويان هنگامى كه از طريق منطق به جايى نرسيدند، فورا تكيه بر زور و قدرتشان مىكنند و در مورد ابراهيم عليه السلام درست از همين برنامه استفاده شد، چنانكه قرآن مىگويد: «جمعيت فرياد زدند او را بسوزانيد و خدايان خود را يارى كنيد، اگر كارى از دست شما ساخته است»؛ قٰالُوا حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ فٰاعِلِينَ .
سلطهگران زورگو براى تحريك تودههاى ناآگاه، معمولا از نقطههاى ضعف روانىشان استفاده مىكنند، چرا كه آنها روانشناس و بر كار خود مسلط هستند! همانگونه كه در اين ماجرا كردند و شعارهايى دادند كه به اصطلاح به رگ غيرت آنها برخورد، گفتند: اينها خدايان شما هستند، مقدساتتان به خطر افتاده، سنت نياكانتان زير پا گذاشته شده، غيرت و حميت شما كجا است؟ چرا اين قدر ضعيف و زبون هستيد؟ چرا خدايانتان را يارى نمىدهيد، ابراهيم عليه السلام را بسوزانيد و خدايانتان را يارى بدهيد، اگر كارى از شما ساخته است و توانى در تن و قدرتى در جان داريد. ببينيد همۀ مردم از مقدساتشان دفاع مىكنند، شما كه همه چيزتان به خطر افتاده است.
خلاصه امثال اين لاطايلات بسيار گفتند و مردم را بر ضد ابراهيم عليه السلام شوراندند، آنچنان كه به جاى چند بار هيزم كه براى سوزاندن چندين نفر كافى است، هزاران بار بر روى هم ريختند و كوهى از هيزم، و به دنبال آن دريايى از آتش به وجود آوردند، تا با اين عمل هم انتقام خود را بهتر گرفته باشند و هم ابهت و عظمت پندارى بتها كه سخت با برنامه ابراهيم عليه السلام آسيب ديده بود تا حدى تامين شود.
تاريخ نويسان در اينجا مطالب بسيارى نوشتهاند كه هيچگونه بعيد به نظر نمىرسد، از جمله اينكه مىگويند: چهل روز مردم براى جمعآورى هيزم كوشيدند و از هر سو هيزمهاى خشك فراوانى جمعآورى كردند، كار به جايى رسيد كه حتى زنانى كه كارشان در خانه پشمريسى بود از درآمد آن، پشته هيزمى تهيه كرده بر آن مىافزودند و بيماران نزديك به مرگ از مال خود مبلغى براى خريدارى هيزم وصيت مىنمودند و حاجتمندان براى برآمدن حاجاتشان نذر مىكردند كه اگر به مقصود خود برسند، فلان مقدار هيزم بر آن بيافزايند.