48ولى حق اين است كه در اينجا بايد تفصيلى داد و به عنوان يك ضابطۀ كلى گفت:
هر گاه لفظ از نظر مفهوم لغوى و عرفى قابليت دو معنا دارد، ولى ذهنيات مخاطب، آن را بر معنى خاصى تطبيق مىكند، در حالى كه گوينده ارادۀ معنى ديگرى را دارد، اين چنين توريهاى دروغ نيست. مثل اينكه لفظ مشترك را به كار برند و ذهن شنونده متوجه يك معنى شود، در حالى كه گوينده نظرش معنى ديگرى باشد.
فى المثل در حالات سعيد ابن جبير آمده است كه حجاج از او پرسيد: «نظر تو در باره من چگونه است؟» گفت: «به عقيدۀ من تو عادل هستى!» اطرافيان شاد شدند، حجاج گفت: «او با اين سخن حكم كفر مرا صادر كرد؛ زيرا يك معناى عادل، عدول كننده از حق به باطل است!»
اما اگر لفظ از نظر مفهوم لغوى و عرفى تنها يك معنى دارد و گوينده آن را رها مىكند و به سوى معناى مجاز مىرود، بى آنكه قرينۀ مجاز را ذكر كند، اين چنين توريهاى بدون شك حرام است و ممكن است با اين تفصيل ميان نظرات مختلف فقها جمع كرد.
ولى بايد توجه داشت حتى در مواردى كه توريه مصداق كذب و دروغ نيست، گاهى مفاسد آن را در بر دارد و سبب اغراء به جهل و افكندن مردم در خطا مىشود و از اين نظر گاه، ممكن است به مرحلۀ حرام برسد. اما هر گاه نه چنين مفسدهاى دارد و نه مصداق كذب و دروغ است، دليلى بر حرمت آن نداريم و روايت امام صادق عليه السلام از اين قبيل است. بنابر اين تنها دروغ نبودن براى توريه كردن كافى نيست، بلكه بايد مفاسد ديگر نيز در آن نباشد. البته در مواردى كه ضرورتى ايجاب كند كه انسان دروغى بگويد، مسلما مادام كه توريه ممكن است، بايد توريه كرد، تا سخن مصداق دروغ نباشد.
اما اينكه آيا براى پيامبران عليهم السلام توريه جايز است يا نه؟ بايد گفت در صورتى كه موجب تزلزل اعتماد عمومى مردم شود جايز نيست، چرا كه سرمايۀ انبيا عليهم السلام در طريق تبليغ همان سرمايۀ اعتماد عمومى مردم است و اما در مواردى مانند آنچه در داستان ابراهيم عليه السلام در آيات فوق آمده كه اظهار بيمارى كند و يا همچون منجمان نگاه در ستارگان آسمان بيفكند و هدف مهمى در اين كار باشد، بى آنكه پايههاى اعتماد حقجويان را متزلزل سازد، به هيچ وجه اشكالى ندارد.