90به آنها فرمود: او پسر من است. گفتند: رسول خدا صلى الله عليه و آله به داورى قيافه شناسها تن در مىداد و اين قيافهشناسها مىتوانند ميان ما و شما داورى كنند. امام عليه السلام فرمود: شما خود در پىِ يكى از ايشان فرستيد، ولى من اين كار را نمىكنم. به آنها هيچ نگوييد كه چرا دعوتشان كردهايد و خود در خانههاتان باشيد... تا پايان روايت» (اصول كافى، ج 1، ص 322).
پاسخ به نويسنده چنين است كه اين روايت، در كنار ضعف سند به سبب نام زكريا بن يحيى بن نعمان صيرفى كه در كتب رجال موثّق شمرده نشده، اشكالهاى ديگرى نيز دربردارد. آيةاللّٰه محقق خويى قدس سره مىگويد: «اين روايت از چند جهت مردود است: اوّل، سندى ضعيف دارد. دوم، مخالف ضرورت مذهب است، زيرا براساس اين روايت خواهرها و عمّههاى امام به قيافهشناسها نشان داده شدند و اين فعل حرامى است كه از امام عليه السلام سر نمىزند و اين وهم كه چنين كارى از سرِ اجبار بوده كه هر ناروايى را روا مىكند وهمى تباه و فاسد است، زيرا شناخت اينكه امام جواد فرزند امام رضاست به آوردن زنان بستگى ندارد. سوم، اگر گروهى كه در برابر امام رضا عليه السلام سركشى كردند تا فرزندى جواد را از او منتفى سازند معتقد به امامت امام رضا عليه السلام بودند پس از اظهار اين سخن از سوى امام رضا كه جواد فرزند اوست ديگر به قيافه شناس نيازى نداشتند» (مصباح الفقاهة ، ج 2، ص 87).
اينك من مىگويم: اگر ما درستىِ اين روايت را هم بپذيريم باز دليل آن نخواهد بود كه شيعه در اينكه امام جواد عليه السلام فرزند امام رضا عليه السلام است ترديد كردهاند، بلكه از ظاهر روايت چنين پيداست كه آن جماعت از هاشميان بودهاند و ما به عصمت و عدالت همۀ آنها معتقد نيستيم و محال