91نيست چنين سخنى از برخى از آنها سرزند، زيرا اين گونه ترديدها گاهى از سوى كسانى كه به عوامل ژنتيك پدر و مادر توجهى ندارند اظهار مىشود و گاهى فرزندى به يكى از نياكان دور خود شباهت مىيابد.
نويسنده مدعى است شيعه امام رضا عليه السلام را متهم كردهاند كه عاشق دختر عموى مأمون بوده است و دختر عموى مأمون نيز عاشق حضرت عليه السلام . مراجعه كنيد به عيون اخبار الرضا، صفحۀ 153.
پاسخ نويسنده اين است كه وى به روايتى اشاره مىكند كه در آن چنين آمده است: «ذوالرياستين دشمنى بسيار به ابوحسن الرضا عليه السلام اظهار مىداشته است و از اينكه مأمون ايشان را بر او برترى مىداده بديشان حسادت مىورزيده است. نخستين چيزى كه از ابوالحسن عليه السلام براى ذوالرياستين آشكار شد آن بود كه دختر عموى مأمون او را دوست مىداشت و او هم به اين دختر علاقهمند بود و دختر در اتاق خود را به مجلس مأمون گشوده بود. اين دختر به امام رضا عليه السلام هم علاقه داشت و از ذوالرياستين به بدى ياد مىكرد» (عيون اخبار الرضا ، ج 1، ص 165).
روشن است كه ضمير «او» در اين سخن «دختر عموى مأمون او را دوست داشت و او نيز اين دختر را دوست مىداشت» به مأمون باز مىگردد؛ يعنى مأمون دختر عمويش را دوست داشت، و دختر عمويش نيز بدو علاقهمند بود، چنانكه دخترك امام را نيز دوست مىداشت، بدين معنى كه به ايشان مهر در دل داشت، در حالى كه نويسنده ضماير را به امام عليه السلام برگردانده است و «تحبّه» و «يحبّها» را به «يعشقها» و