62طبرانى و ديگران به نقل از زينب بنت جحش آوردهاند كه گفته است:
«زيد مرا طلاق داد و طلاق من قطعى شد و همين كه عدّهام به پايان رسيد خود را در كنار پيامبر سر برهنه يافتم. با خود گفتم: اين كار خداست؟! پس گفتم: يا رسول اللّه مرا بدون خطبه و بدون گواه تزويج مىكنى؟ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: خداى، ما را تزويج مىكند و جبرئيل گواه است» (مجمع الزوائد ، ج 9، ص 247؛ المعجم الكبير طبرانى، ج 24، ص 40؛ السنن الكبرىٰ ، ج 7، ص 137).
طبرانى نيز به سند خود از ابوبكر بن سليمان بن ابى حثمه نقل مىكند كه: «پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به خانۀ زيد بن حارثه رفت و اجازۀ ورود خواست و زينب كه سر برهنه بود به ايشان اجازه داد و آستين خود بر سر نهاد. پيامبر صلى الله عليه و آله از زيد پرسيد. زينب پاسخ داد: يا رسول اللّه! پيش پاى شما خانه را ترك كرد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله برخاست و در حالى كه زير لب چيزى مىگفت رفت. زينب مىگويد: در پىِ او رفتم و شنيدم كه با خود مىگفت: «بزرگ است خدايى كه دلها را زير و زبر مىكند»، پيامبر اين سخن را مىگفت تا ناپديد شد» (المعجم الكبير طبرانى، ج 24، ص 44؛ مجمع الزوائد ، ج 9، ص 247).
طبرى در تفسير اين سخن پروردگار به پيامبر خود كه از سرِ عتاب است مىگويد: «وَ» به يادآراى محمّد
«اِذْ تَقُول لِلَّذى انْعَمَ اللّٰهُ عَلَيْه» با هدايت
«وَ انْعَمْتَ عليه» با آزادى، يعنى زيد بن حارثه، غلام رسول خدا صلى الله عليه و آله
«اَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَك واتَّقِ اللّهَ» 1 و اين، چنان است كه