48او را نفرين كرد. گفتهاند: زياد، اهل كوفه را گرد آورْد تا از على بيزارى جويند و در اين هنگام، به سال 53، به طاعون گرفتار آمد (سير اعلام النبلاء ، ج 3، ص 496).
از اين همه روشن مىشود كه در كوفه حتّى يك شيعىِ شناخته شده نبوده كه به جنگ با حسين عليه السلام برخيزد، پس چگونه نويسنده ادّعا مىكند اهل كوفه كه حسين عليه السلام را كشتند شيعه بودهاند؟
سوم، كسانى كه حسين عليه السلام را كشتند افرادى بنام بودند و در ميان آنها كسى نبود كه به تشيّع اهلبيت عليهم السلام شهره باشد؛ افرادى همچون عمر بن سعد بن ابى وقاص، شمر بن ذى الجوشن، شبث بن ربعى، حجار بن ابجر، حرملة بن كاهل و گروهى ديگر، و هيچ يك اينها به تشيّع على عليه السلام و طرفدارى از او شناخته شده نبودند.
چهارم، حسين عليه السلام آنها را در روز عاشورا شيعۀ آل ابوسفيان معرفى مىكند و مىفرمايد: «واى بر شما اى شيعه خاندان ابوسفيان! اگر دين نداريد و از روز رستخيز نمىهراسيد در اين دنيا آزاده باشيد و اگر همان گونه كه مىپنداريد عرب هستيد به نياكان خود بازگرديد» (مقتل الحسين خوارزمى ، ج 2، ص 38؛ بحارالانوار ، ج 45، ص 51).
در پى كند و كاو در سخنان امام حسين عليه السلام و سخنان ديگران تعبيرى را نمىبينيم كه آنها را شيعه دانسته باشد و اين دليل روشنى است كه اين جماعت شيعۀ اهلبيت عليهم السلام نبودهاند.
پنجم، اين جماعت با حسين عليه السلام دشمنىِ سختى داشتند تا جايى كه آب را از او و خاندانش باز داشتند و امام عليه السلام و همۀ ياران و خاندانش را كشتند و سر بريدند و پيكرشان را زير سم اسبان نهادند و زنانشان را به