44از اين سخن امام عليه السلام - در صورت صحّت حديث - روشن مىشود كه اين حديث ناظر به شيعيانى نيست كه به امامت ائمّه عليهم السلام اعتقاد دارند و در حقيقت، دوستدار ايشاناند، بلكه امام عليه السلام مىخواهد تشيّع اختلافپردازانى را نفى كند كه ادّعا مىكنند از شيعيان ائمّه عليهم السلام هستند.
اينك آنچه نويسنده از نهج البلاغه مىآورَد و گمان مىكند نكوهش شيعه از زبان اميرالمؤمنين عليه السلام است: «اى نامردهايى كه آثار مردانگى در شما نيست، و اى كسانى كه عقل شما مانند عقل بچّهها و زنهاى تازه به حجله رفته است، اى كاش من شما را نمىديدم و نمىشناختم كه سوگند به خدا نتيجۀ شناختن شما پشيمانى و غم و اندوه مىباشد.
نفرين خدا بر شما كه دل مرا بسيار چركين كرده سينهام را از خشم آكنديد و در هر نفس پى در پى غم و اندوه به من خورانديد، و به سبب نافرمانى و بىاعتنايى به من رأى و تدبيرم را فاسد و تباه ساختيد تا اينكه قريش گفتند: پسر ابى طالب مرد دليرى است، و ليكن دانش جنگى ندارد، و رأى و تدبير ندارد كسى كه فرمانش نمىبرند و از حكمش پيروى نمىكنند».
پاسخ اين پندار آن است كه اظهار چنين سخنانى از سوى اميرالمؤمنين عليه السلام در مقام نكوهش همراهيان كوفى ايشان بوده است؛ كسانى از مردم كه حضرت به همراه آنها با معاويه مىجنگيد؛ مردمانى از لايههاى گوناگون مسلمانان كه بيشتر آنها از مردم كوى و بر زن بودند نه از مسلمانانى با پيشينه كه در اسلام جايگاهى داشتند و مخاطبان حضرت عليه السلام خاصّ شيعيان و پيروان ايشان نبوده است تا نكوهش