300امّا اينكه نويسنده گفته است امام مهدى عليه السلام مسجدالحرام را ويران مىكند و آن را هرگز بازسازى نخواهد كرد، زيرا قبله به مسجد كوفه منتقل خواهد شد همگى اباطيلى واهى هستند كه گفتن آن از يك عاقل ما را به شگفتى مىاندازد. بهويژه سخنى كه با آن به اين نكته استدلال مىكند هيچ دلالتى بر سخن او ندارد، زيرا نهادن حجرالاسود در مسجد كوفه به مفهوم گرداندن قبلۀ مردم نيست، زيرا كعبه مكرّمه حتّى اگر حجرالاسود از آن برداشته شود، باز قبلۀ مسلمانان خواهد بود و در حديث تصريح نشده آن كه حجرالاسود را در كوفه خواهد نهاد امام مهدى عليه السلام خواهد بود، چنانكه هيچ دلالتى در حديث به چشم نمىخورَد كه مسجد كوفه پس از نهادن حجرالاسود قبلۀ مسلمانان مىگردد و شايد اخبار امام عليه السلام در نصب حجرالاسود در آن نشاندهندۀ اهميت و جايگاه بزرگ آن در ميان مردم باشد، نه نشاندهندۀ مشروعيت و محبوبيت اين كار.
بگذريم كه روايت، سندى ضعيف دارد، زيرا شيخ صدوق در من لا يحضره الفقيه ، جلد 1، صفحۀ 165 آن را با سند اصبغ بن نباته روايت كرده و طريق صدوق به اصبغ بن نباته ضعيف است، زيرا در طريق او محمد بن على ماجيلويه است كه توثيق نشده است، نيز عمرو بن ثابت و عمرو بن ابىمقدام كه آنها نيز توثيق نشدهاند، (بنگريد به: معجم رجال الحديث ، ج 3، ص 222).
نويسنده ادّعا مىكند حقيقتى كه پس از پژوهشهاى چندين ساله و مراجعه به منابع اصلى بدان دست يافته اين است كه قائم كنايه از