291اين در حالى است كه اهل سنّت در كتب خود روايت كردهاند كه پيامبر صلى الله عليه و آله ، خود دوست مىداشت كعبه را در هم كوبد و بازسازى كند، ولى آنچه مانع از آن شد اين بود كه مردم آن روزگار تازه اسلام آورده بودند.
مسلم به نقل از عبداللّٰه بن زبير آورده كه گفته است: خالهام (يعنى عايشه) به من حديث كرده است كه: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: اى عايشه! اگر چنين نبود كه كسان تو تازه از شرك برون آمدهاند كعبه را درهم مىكوفتم و آن را با زمين يكسان مىساختم و براى آن دو در مىنهادم:
در شرقى و در غربى و بر حِجْر، شش ذرع مىافزودم و قريش به آنجا كه كعبه ساخته شده بود بسنده مىكردند. (صحيح مسلم ، ج 4، ص 98).
نويسنده مىگويد: مجلسى روشن مىكند كه: «نخستين كار حضرت قائم آن است كه (جسد) اين دو - يعنى ابوبكر و عمر - را بيرون مىآورد در حالى كه هر دو تر و تازه هستند و آن دو را به باد مىدهد و مسجد را در هم مىشكند» (بحارالانوار، ج 52، ص 386).
پاسخ به نويسنده چنين است كه اين روايت را مجلسى از كتاب فضل بن شاذان نقل مىكند كه سندش به بشير نبال برمىگردد. بشير در كتب رجالى توثيق نشده است و روايت سندى ضعيف دارد و نمىتوان بدان استدلال جست.
اين در حالى است كه روايت تصريح به آن ندارد كه مقصود از دو تنى كه بديشان اشاره شده عمر و ابوبكر است، شايد مقصود، دو شخص ديگر باشند و اسم اشاره همان گونه كه مىتواند به اين دو نفر بازگردد