268نيز وارد است كه احاديث مربوط به تحريف را بازگو مىكنند و در كتب خويش به ثبت مىرسانند 1.
اگر هم محكوم كردن نويسنده از سرِ اعتقاد او به تحريف قرآن با چشمپوشى از صرف آوردن روايات مربوط به تحريف است، طبرسى در كتابش تصريح نكرده كه وى قائل به تحريف است و از او نقل نكردهاند كه به اين باور گرايش يافته باشد، و بدينسان بر نويسنده است تا شمارى از صحابه را محكوم كند كه اعتقاد به تحريف از آنها نقل شده است، چنانكه روايات صحيح اهل سنّت بر اين نكته دلالت دارد.
امّا اينكه نويسنده طبرسى را از اين رو طعن مىكند كه در احتجاج ، سخنانى را آورده كه نشان مىدهد پيوند اميرالمؤمنين عليه السلام و برخى صحابه بسيار تيره بوده، اتّهامى وارد نيست، زيرا اهل سنت در كتابهاى خود چند چندان آن روايت كردهاند.
بخارى و مسلم به نقل از عايشه آوردهاند كه: «فاطمه عليها السلام ، دختر پيامبر، كس نزد ابوبكر فرستاد و ميراثش از رسول اكرم صلى الله عليه و آله را كه خدا در مدينه و فدك به عنوان فىء به او داده بود خواهان شد، چنان كه ماندۀ خمس خيبر را نيز مطالبه كرد. ابوبكر نپذيرفت كه چيزى از آن به فاطمه دهد، پس فاطمه در اين باره از ابوبكر خشمگين شد. راوى مىگويد:
فاطمه ابوبكر را رها كرد و با او سخنى نگفت تا رحلت فرمود. او پس از پيامبر صلى الله عليه و آله تنها شش ماه زيست، و چون درگذشت همسرش على او را