248بخوانند براى تو زيانى خواهد داشت؟» (اختيار معرفة الرجال ، ج 2، ص789).
انكار امام در سخنى كه آن دو به ايشان نسبت دادهاند دليل آن است كه اين دو به امام عليه السلام سخنى را نسبت دادهاند كه نفرموده است، و از همين دست است سخنى را كه آن دو دربارۀ هشام بن حكم به امام عليه السلام نسبت دادهاند و نويسنده هم همين سخن را به عنوان سخن امام آورده است و همۀ حديث را نقل نكرده تا خواننده گمان كند حديث در نكوهش هشام بن حكم آمده نه در ستايش او. اينك به ميزان امانتدارى نويسنده در نقل سخن بنگريد!
نويسنده در طعن هشام روايت دومى را مىآورَد كه در آن چنين آمده است: «هشام به امام موسى كاظم عليه السلام عرض كرد: مرا سفارشى كن.
امام عليه السلام فرمود: تو را سفارش مىكنم كه در ريختن خون من خدا را پروا كنى». (رجال كشى، ص 226).
راوى مىگويد: امام موسى كاظم عليه السلام از او خواست از سخن گفتن كناره گيرد و او يك ماه سخنى بر زبان نياورْد، ولى دوباره سخن گفتن را از سر گرفت حضرت عليه السلام بدو فرمود: «اى هشام! آيا از اينكه در ريختن خون مسلمانى شركت جويى شاد مىشوى؟ عرض كرد: خير. امام عليه السلام فرمود: پس چرا در ريختن خون من شركت مىجويى؟ يا سكوت پيشهكن يا من كشته خواهم شد. هشام سكوت نكرد تا آنكه كار امام عليه السلام بدان جا انجاميد» (رجال كشى، ص 231).
پاسخ نويسنده آن است كه اين روايت سندى ضعيف دارد، زيرا در