243قطعيت استوار باشد و بيشتر سنّيان مقلّد علماى خود هستند، لذا ديگر نمىتوان بر آنها حكم نواصب جارى دانست.
نويسنده ادّعا مىكند كه كينه توزى شيعه به اهل سنّت بىنظير است، و به همين سبب فقهاى اماميه دروغ بستن و وارد آوردن تهمت به اهل سنّت را اجازه دادهاند و روا دانستهاند بديشان افترا زنند و به بىآبرويى توصيفشان كنند.
پاسخ به نويسنده چنين است كه اين نيز از دروغهاى آشكار است و از همين رو نويسنده براى اين افتراى خود حتى يك فتوا از عالمى در ميان علماى شيعه نمىآورَد كه دروغ بستن بر اهل سنت و تهمت وارد آوردن بديشان را روا شمرده باشد، با آنكه عادت نويسنده چنين است كه براى پندارهاى خود نصوصى را حجّت مىآورَد كه در ميان احاديث شيعه و سخن علماى شيعى بدان دست يافته است.
علماى شيعه در كتب خود دروغ را مطلقاً حرام دانستهاند و تنها آن را در دو موقعيت منحصر جايز دانستهاند: هنگام ترس بر جان و مال و هنگام سامان دادن به رابطۀ دو مؤمن.
دو سيّد بزرگوار آيةاللّٰه حكيم و آيةاللّٰه خويى (قدّس سرّهما) مىگويند: دروغ حرام است، و دروغ يعنى خبردادن از چيزى كه واقعيّت ندارد و سخن چه در مقام جدّ باشد يا شوخى، در حرمتِ آن تفاوتى ايجاد نمىكند... چنانكه جايز است براى دفع ضرر از جان يا از مؤمنى نه تنها دروغ گفت، بلكه مىتوان به دروغ سوگند ياد كرد، و مىتوان براى سازش دادن ميان مؤمنان دروغ گفت و احوط استحبابى