82پديد آر 1» پس جبرئيل نازل شد و آيه شريفه را إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّٰالِحٰاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمٰنُ وُدًّا ؛ (آنان كه ايمان آوردند و نيكوكار شدند خداى مهربان آنها را محبوب مىگرداند 2 بر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله خواند).
وقتى كه اصحاب از اين قضيه متحير و متعجب شدند، پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: «از چه چيزى متعجب شدهايد؟ قرآن چهار قسمت است. يك ربع آن مخصوص ما اهلبيت، يك ربع قرآن حلال، ربع ديگر آن حرام و ربع ديگر فرايض و احكام است. به خدا سوگند كرامتهاى قرآن دربارۀ على عليه السلام نازل گرديده است 3». بنابراين همانطور كه موسى كليم اللّٰه در غيبت چهل روزه خود، امتش را به خود وانگذارد و هارون را كه بر همه بنىاسرائيل برتر و افضل بود، وصى و خليفه خود قرار داد تا در فقدان خود امر نبوت مختل نگردد؛ پيغمبر خاتم صلى الله عليه و آله نيز به طريق اولى بايد مردم را در غياب خود و پس از رحلتش، وانگذارد و شريعت را به دست افراد جاهل، نسپارد تا هر كس به ميل خود در آن تصرف كند.
به همين جهت تصريح كردهاند: «همان گونه كه هارون در غيبت موسى خليفه و جانشين او بود، على عليه السلام هم در غيبت من خليفه و جانشين من باشد. البته برخى بر اين تصورند كه اين حديث، جنبه تشويقى و خصوصى داشته و عموميت ندارد و چنين استدلال مىكنند؛ پيغمبر صلى الله عليه و آله على عليه السلام را در غزوه تبوك براى مدت معينى به خلافت برگزيد و چون على دلتنگ آن حضرت شده بود، پيغمبر آن بيانات را از باب تشويق و رفع دلتنگى على عليه السلام فرمود. در پاسخ اين قبيل افراد بايد گفت: غزوه تبوك يكى از مواردى بوده كه پيغمبر چنين بيانى را فرموده است. ايشان در مواردى ديگر از جمله در مراسم مؤاخات در مكه و نيز در مدينه و هر جاى ديگرى كه مقتضى بود همين