139
>سؤال 237< [حج كسى كه ختنه نكرده است و اكنون ختنه برايش
ضرر دارد]
هر گاه زيد ختنه نكرده باشد، و خوف تلف نفس داشته باشد، آيا مىتواند كه بدون ختنه كردن حج به جا آورد، يا نه؟ >جواب<: اگر اميد رفع خوف و تمكن فيما بعد نداشته باشد، مىتواند. و با استطاعت، واجب است كه حج كند با همين حال و طواف او صحيح است، لكن احوط اين است كه از براى طواف نايب هم بگيرد. و اگر اميد زوال خوف داشته باشد جايز است [تأخير]تا زمان زوال عذر، اگر چه احوط مبادرت است و اعاده آن عند زوال العذر. (و اللّٰه العالم)
>سؤال 238< [لزوم حج بلدى يا ميقاتى با نيابت ميّت در صورت
وصيت و عدم آن]
شخصى فوت مىشود و حجة الإسلام بر ذمه او مستقر شده، آيا حج بلدى بايد از تركه او نايب بگيرند، يا ميقاتى كفايت مىكند؟ (و اين مطلب در صورت عدم وصيت است) و در صورت وصيت، بايد زايد از ميقاتى از ثلث إخراج نمود، يا نه؟ >جواب<: هر گاه وصيت نكرده، حج ميقاتى كافى است. و اگر وصيت به حج بلدى كرده است زايد بر مصرف ميقاتى، از ثلث محسوب مىشود. (و اللّٰه العالم)
>سؤال 239< [وصيّت نمودن به حج در صورتى كه مبلغ آن وافى
به حج نيست]
بيان فرمائيد هر گاه كسى وصيت كرده باشد به إتيان به يك حجه ميقاتيه مثلا از براى خود به مبلغ معينى كه وافى به تمام اعمال آن نيست. آيا وصى آن مبلغ غير وافى را به چه مصرف صرف نمايد؟ >جواب<: هر گاه حج بر او واجب باشد بايد تتميم كنند آن مبلغ را از اصل تركه. و اگر تركه نداشته باشد، و اجبار ممكن نباشد، يا حج مستحبى بوده باشد، اگر اميد پيدا شدن اجيرى باشد كه به همين مبلغ راضى شود تأخير كنند تا زمانى كه ممكن شود، يا با آن پول معامله كند تا ربح حاصل شود به قدر كفايت، چون كه آن مبلغ باقى است بر حكم مال ميت، پس ربح آن ملحق به آن است. و اگر هيچ يك از آنها ممكن نباشد صرف كند در وجوه بر. و اقرب صرف آنست در استيجار حج إفراد، يا عمره مفرد، با اين كه غالبا ممكن مىشود كه از مكه اجيرى بگيرند به وجه قليلى كه برود در قرن المنازل و محرم شود به عمره تمتع، و إتمام كند آن را و محرم شود به احرام حج، و حج تمتع به جا آورد.
>سؤال 240< [ارث زن، اشتراط رجوع به كفايت در استطاعت
احكام ميقات (معلوم نبودن محل ميقات)
عدم امكان كندن لباس مخيط و پوشيدن لباس احرام
عدم امكان رعايت طهارت در سفر حج
ب: سؤالات مربوط به جهاد]
يكى فوت شده، تركه او خانه و باغ، آب و زمين و عمارات و اشجار و حق خيار غبن در فروش ملكى [است.]، و وارث او دو برادر است و زوجه غير ذات ولد. برادرها