127عليهم اجمعين نقل شده بسيار است و افضل آن دعاها دو دعاست يكى دعاى حضرت امام حسين عليه السّلام كه مشهور است و ديگر دعاى امام زين العابدين عليه السّلام كه در صحيفۀ كامله مذكور است و چون هر يك از اين دو دعا به غايت طويل بود در اين مختصر مذكور نشد
فصل
دوّم در احكام وقوف به مشعر الحرام
چون وقت مغرب داخل شود پيش از نماز مغرب از عرفات متوجّه مشعر الحرام شود چون ارادۀ بيرون آمدن از عرفات كند اين دعا بخواند:
اللّٰهمّ لا تجعله آخر العهد من هذا الموقف و ارزقنيه أبدا ما أبقيتني و أقلبني اليوم مفلحا موفّقا منجحا مستجابا لي مرحوما مغفورا بأفضل ما ينقلب به اليوم أحد من وفدك و اجعلني من حجّاج بيت الحرام و اجعلني اليوم من أكرم وفدك عليك و أعطني أفضل ما أعطيت أحدا منهم من الخير و البركة و الرّحمة و الرّضوان و المغفرة و بارك لي فيما أرجع إليه من أهل و مال أو قليل أو كثير و بارك لهم فيّ برحمتك يا أرحم الرّاحمين.
و بايد كه در وقت رفتن به جانب مشعر بتأنّي راه رود و در كمال خضوع و خشوع در اثناى راه رفتن به استغفار و طلب خلاصى از آتش دوزخ مشغول باشد.
و چون به مشعر الحرام رسد واجبست كه نيّت كند به اين طريق كه از اين وقت تا طلوع آفتاب توقّف مىكنم در مشعر الحرام در حجّ اسلام حجّ تمتّع از براى آن كه واجبست تقرّب به خدا.
و سنّت است كه در آنجا نه امر به جا آورد:
اوّل آن كه قبل از بار فرود آوردن نماز مغرب و عشا را به يك اذان و دو اقامه به جا آورد.
دوّم آن كه نافلۀ مغرب را بعد از عشا بگذارد.
سيّم آن كه آن شب را كه شب عيد قربانست احيا بدارد.
چهارم آن كه تا صبح بذكر و دعا و تلاوت قرآن مشغول باشد و از جملۀ دعاها اين دعا را بخواند:
اللّٰهمّ هذه جمع، اللّٰهمّ إنّي أسألك أن تجمع لي فيها جوامع الخير، اللّٰهمّ لا تؤيسنى من الخير الّذي سألتك أن تجمعه لي في قلبي ثمّ أطلب به إليك أن تعرّفني ما عرّفت أولياءك في منزلي هذا و أن اتّقيتني جوامع الشّرّ.
پنجم آن كه اوّل شب غسل كند و نيّت چنين كند كه غسل بودن در مشعر الحرام مىكنم از براى آن كه سنّت است تقرّب به خدا.
ششم آن كه تا طلوع آفتاب طاهر از حدث اكبر و اصغر باشد.
هفتم آن كه اگر حجّ اوّل باشد بر بالاى كوهى كه در مشعر الحرام واقع است برود و در آنجا ذكر الهى به جا آورد.
هشتم آن كه هفتاد سنگ ريزه كه بجهت رمى جمرات مقرّر است از مشعر الحرام بردارد.
و واجبست كه آن شب تا صبح در مشعر الحرام باشد.
نهم چون فجر طالع شود اولى آنست كه نيّت على حده بجهت وقوف مشعر كند به اين طريق كه توقف مىكنم در