48مىداد، چون نگاه پيامبر(ص) به او افتاد، اشكهايش جارى شد وفرمود: دخترم! تلخى دنيا را در برابر شيرينى آخرت اندك بدان؛ چرا كه خدا بر من آيه (وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضىٰ) 1را نازل كرد. 2
خنده پيامبر(ص) در صحنه جنگ احد
در غزوه احد، درگيرى شدت گرفت و مردان جنگى مشركان با تيراندازى، تعدادى از لشكر اسلام را مجروح كردند پيامبر(ص) مسلمانان را به جنگيدن و دفاع ترغيب و تشويق مىكرد و به «سعد» فرمود: پدر و مادرم به فدايت باد! تير بينداز. در اين هنگام «حيانبن العرقة» از سپاه دشمن تيرى انداخت كه به دامن «امّ ايمن» كه كارش در آن روز آب رسانى به مجروحان و مداواى آنها بود، اصابت كرد و او را به زمين انداخت و لباسش كنار رفت.
«حيانبن العرقة» از اين صحنه شاد شد و خنديد و اين امر بر پيامبر(ص) گران آمد، در اين حال تيرى به سعد وقاص داد و فرمود: اين تير را به سوى «حيان» بينداز. سعد تير را انداخت و آن به گودى گلوى «حيان» خورد و او به پشت افتاد و عورتش نمايان شد. سعد گفت: ديدم پيامبر(ص) خنديد؛ آنگونه كه دندانهاى كنارش آشكار شد ... . 3
گريه پيامبر(ص) در شهادت حضرت حمزه
پيامبر(ص)، پس از غزوه احد، وقتى صداى گريه از خانههاى انصار شنيد كه بر كشتههاى خويش مىگريستند، اشك از چشمانش جارى شد و فرمود: اما حمزه! كسى نيست كه بر وى بگريد. وقتى سعدبن معاذ و اسيد بن حضير اين سخن پيامبر(ص) را شنيدند، نزد زنان بنىعبدالأشهل رفته، آنان را به خانه پيامبر(ص) آوردند و آنان همگى براى حمزه گريه (و عزادارى) كردند و پيامبرخدا(ص) با شنيدن صداى گريه و ناله آنها در حقشان دعا كرد و دستور دادند كه برگردند. پس از آن بود كه هيچ انصارى بر مرده خود گريه نمىكرد، جز پس از گريه بر حضرت حمزه. 4