44در حمل لوازمِ خريدارى شده، يارىاش نمايند. ابوبكر گويد: مبلغى كه (پيامبر(ص)) به من داد، شصت و سه درهم بود. با آن، يك زيرانداز مصرى پر شده از پشم، يك فرش از پوست، بالشى از چرم، كه از ليف خرما پر شده بود، چادرى خيبرى، يك مشك آب، يك آفتابه و چند عدد كوزه سفالى و پرده نازك پشمى خريدم و همه آنها را نزد رسولاللَّه(ص) آورده، در پيشگاهش نهاديم. وقتى نگاه حضرت به آنها افتاد، اشك ريخت و سرش را به سوى آسمان بلند كرد و گفت: «اللَّهُمَّ بارِكْ لِقَومٍ جُلّ آنِيَتِهِمْ الْخَزَفْ ...»؛ «خدايا! به كسانى كه بيشتر ظروفشان از سفال است، بركت عطا فرما». 1
لبخند پيامبر(ص)، هنگام گفتوگوى على و فاطمه(عليهما السلام)
ابن عباس گويد: پيامبر(ص) بر على و فاطمه(عليهما السلام) وارد شد، در حالى كه آن دو مىخنديدند. آن دو، وقتى پيامبر(ص) را ديدند، سكوت كردند. پيامبر(ص) خطاب به ايشان فرمود: چه شد كه خنديديد و همينكه مرا ديديد ساكت شديد؟! فاطمه(عليها السلام) گفت: ... اى پيامبر خدا، على گفت: من نزد رسول اللَّه از تو محبوبترم و من گفتم: محبوبيت من نزد پيامبر از تو بيشتر است. پيامبر(ص) تبسم كرده، فرمودند: دختركم تو (رحم و) رقت فرزند را دارى و على نزد من از تو عزيزتر است؛ «يا بُنَيَّةَ لَكِ رِقَّة الْوَلد و عَلِيٌّ أَعزّ عَلَيَّ مِنْكِ». 2
گريه پيامبر(ص) بر مصيبتهاى اهلبيتش
ابن عباس گويد: پيامبرخدا(ص) وقتى در حال احتضار بود، به شدت گريست؛ بهگونهاى كه محاسنش به آب ديدگانش تر شد. پرسيدند: اى پيامبرخدا، چه چيزى سبب شد كه تو اشك بريزى؟ فرمود: گريهام براى ذريّهام و به خاطر ظلمى است كه بَدان امّتم پس از من بر آنها روا خواهند داشت. گويا مىبينم به دخترم، فاطمه پس از من ظلم مىشود و فرياد وا ابتاى او بلند است و كسى از امتم يارىاش نمىكند!