45افتاد، به كسانى كه در محضر او بودند فرمود: «برايم قلم و دوات بياوريد تا برايتان چيزى بنويسم كه پس از آن هيچگاه گمراه نشويد». عمر در آن ميان آشكارا از اين كار جلوگيرى كرد و گفت: «درد و بيمارى بر او چيره شده است؛ قرآن در اختيار شماست و كتاب خدا براى همه ما كافى است». حاضران در اين باره با يكديگر به مشاجره و مخاصمه برخاستند. رسول گرامى اسلام(ص) از اين ماجرا اندوهگين شد و از آنان خواست او را ترك كنند. اين حديث را نه فقط شيعه، بلكه اهل سنت با سندهاى معتبر و متعدد نقل كردهاند. 1
درباره اين ماجرا بايد به دو مطلب اساسى توجه كرد:
يكى اينكه پيامبر خدا(ص) مىخواست چه چيزى را بنويسد كه عمر و هوادارانش از آن مانع شدند و گفتند قرآن براى هدايت ما به راه راست كافى است؟
ديگر اينكه كار اين گروه در منع تدوين سخن پيامبر اكرم(ص) چه توجيهى دارد؟ آيا شعار آنان در كفايت قرآن براى شناخت دين با خود قرآن و سنت نبوى مخالف نيست؟
درباره مطلب نخست، يعنى اينكه پيامبر خدا(ص) چه مىخواست بنويسد، سخن فراوان است و در اين مجموعه جاى پرداختن به آن نيست. اما درباره دومين مطلب مىتوان گفت، بىشك منع تدوين سخن پيامبر گرامى اسلام(ص) و مطرحكردن شعار كفايت قرآن در شناخت معارف دين، بدعتى آشكار است؛ زيرا سنت پيامبر خدا(ص) - بهخصوص