46
دو يادآورى لازم
1. به نظر مىرسد بناى ستون كنونى، در زمان قدماى اصحاب، مطلقاً وجود نداشته؛ زيرا عبارت «مبسوط» 1 به وضوح دلالت بر عدم وجود آن دارد. كلام يحيىبن سعيد حلى در «الجامع للشرائع» نيز به خوبى بر اين معنا شهادت مىدهد؛ زيرا مىگويد: «و لا تقف على الجمرة»؛ «روى جمره نايست». 2
به يقين اگر جمره ستونى بود، ايستادن روى آن، مطلب مضحكى است. بلكه منظور اين است كه در يك طرف گودال، يا محل اجتماع سنگها نايست؛ زيرا بعضى از فقها عقيده داشتهاند كه مىتوان در يك گوشه آن ايستاد و گوشه ديگر را رمى كرد. ولى بعضى عقيده دارند اين كار جايز نيست.
از كلام «مدارك» نيز استفاده مىشود كه اعتقاد قطعى و باور ايشان هم بر اين بوده كه ستونها در زمانهاى گذشته وجود نداشتهاند؛ زيرا مىگويد: «چون در زمان ما لفظ جمره به همين بنا گفته مىشود، احتياط ايجاب مىكند كه حجاج، سنگ را به ستونها بزنند». 3
شايد او از اولين كسانى باشد كه چنين فتوايى داده است.
در كلمات بعضى از فقهاى عامه، يا زيدى مذهب (البته فقهاى متأخر آنها) نيز اشارهاى به وجود ستون در زمان آنها شده است؛ از جمله امام احمد مرتضى، كه از فقهاى زيدى قرن نهم است، عبارتى دارد كه نشان مىدهد در زمان او ستون بوده، ولى جالب اينكه تصريح مىكند بعضى از فقها گفتهاند: «زدن سنگ به ستونها كافى نيست. بايد به موضع جمره (محل سنگريزهها) اصابت كند». عبارت او چنين است:
فإنْ قصد إصابة البناء فقيل لايجزي، لأنّه لميقصد المرمي، و المرمي هو القرار لا البناء المنصوب. 4
هرگاه قصد كند كه ريگ ها را به ستون بزند، بعضى گفتهاند كافى نيست؛ چون قصد «محل رمى» نكرده، درحالى كه محل رمى، همان زمينى است كه ستونها بر آن قرار گرفتهاند؛ نه بنايى كه بر آن نصب شده است.