١۵در اوائل بعثت پيامبر اسلام(ص) كه جان آن حضرت از طرف قبائل بتپرست مكه بهشدت مورد تهديد بود، ابوطالب، عموى حضرت، اعلام حمايت از پيامبر كرد و در اين باره قصيده بلندى سرود و طى آن به ذات اقدس خدا و به مظاهر مقدس حج، مانند كعبه، حجرالأسود، مقام ابراهيم و... سوگند ياد كرد كه در حمايت از پيامبر خدا عقبنشينى نخواهد كرد؛ از آن جمله به جمره سوگند ياد كرد و گفت:
وبالجَمْرة الكبرى اذا صَمَدوا لها
يؤُمُّون قَذْفاً رأسَها بالجنادل ١
سوگند به جمره كبرى، آن هنگام كه [حاجيان] مىخواهند با سنگ بر سرآن بزنند.
از «ابن قيس رقيات» سرودهاى به اين صورت به دست ما رسيده است:
فمنى فالجِمار من عبد شمس
مُقْفِرات، فَبَلْدَح فحِراء ٢
سرزمين منا و جمار كه بىآب و علفند، و نيز منطقه بَلْدَح و حراء، همه از آن عبد شمس است.
از مجنون [بنىعامر] نقل شده است كه گويا ليلى را در موسم حج در منا و خيف جستوجو كرد و او را نيافت و با آه و حسرت چنين سرود:
وَ لَمْ ارَ ليلى غَير موقف ساعة
ليلى را نديدم كه پس از مقدارى توقف در خيف منا، در سرزمين مُحَصَّب، به جمار، سنگ بزند و هنگامى كه سنگريزهها را پرتاب مىكند، سرانگشتان خضاب شده او، از زير لباسش نمايان گردد.
اينها همه گواهى مىدهد كه رمى جمار در عصر جاهليت، جزئى از مناسك حج بوده است.
فقهاى شيعه و اهل سنت اتفاق دارند كه يكى از واجبات حج و اعمال منا، «رمى جمرات» است. همچنين تعداد سنگها و چگونگى انداختن آنها مورد اتفاق آنان است. اما چنانكه از مطالعه مناسك علما و مراجع دينى معاصر برمىآيد، اصل جمره را معين