134. طبرى رمى جمرات را يادآور سنگهايى مىداند كه ابراهيم خليل به قوچ قربانى زد. در ترجمه تفسير طبرى، در اين باره چنين آمده است: پس جبرئيل(ع) آن كبش را كه آورده بود، بهدست اسماعيل داد تا فدا كند و آن كبش از دست او بجست و بدويد و از آن كوه فرو آمد و به كوه منا برشد و آن جايگاه كه امروز قربانى كنند، و حاجيان قربان آنجا كنند و سنگ اندازند. و خداى تعالى خواست كه جايگاه قربان بدين كوه (منا) باشد و ابراهيم(ع) از پس آن كبش همى دويد، و آن كبش چون به جايگاه قربان رسيد آنجا بايستاد و پيشتر ابراهيم سنگ بينداخت و آن گاه كبش بايستاد و اسماعيل برفت و او را بگرفت و ابراهيم بيامد و او را قربان كرد و آن جايگاه كه امروز حاجيان قربان كنند و سنگ اندازند.
و آن 21 سنگ كه ابراهيم(ع) به آن كبش انداخت و به سر راه آن نيز سنتى گشت كه حاجيان چون بدان جايگاه رسند، سه روز، هر روزى ايشان را 21 سنگ ببايد انداخت. 1
5. روايات منقول از امامان شيعه، با گزارش سوم سازگار است. اين روايات از طريق ائمه از پيامبر اسلام(ص) نيز نقل شده است و از اين نظر، از اهميت بيشترى برخوردار است؛ چنانكه از امام صادق(ع) نقل شده است: «نخستين كسى كه رمى جمار كرد، آدم بود. بعد از آن جبرئيل نزد ابراهيم آمد و گفت: اى ابراهيم سنگ بزن». ابراهيم به جمره عقبه سنگ انداخت، زيرا شيطان نزد جمره بر او آشكار شده بود. 2
طبق روايت ديگرى، على بن جعفر از برادرش امام موسى بن جعفر(عليهماالسلام) پرسيد: «چرا رمى جمره مشروع شده است»؟ امام پاسخ داد: «چون شيطان لعين در محل جمرات بر ابراهيم(ع) ظاهر شد و ابراهيم بر او سنگ زد و سنت بر اين جارى گشت». 3
همچنين امام چهارم از پيامبر(ص) و ائمه پيشين نقل مىكند: «ازاينرو به رمى جمره دستور دادهاند كه ابليس لعين در محل جمرات بر ابراهيم آشكار شده و ابراهيم او را سنگ زده است و از اين جهت سنت بر اين جارى شده است». 4