23شيء ديگر 1 و جانشين آن شدن 2 است كه از استعمالات آن 3 روشن مىشود با حرف جر «عن» به كار مىرود؛ ولى غالباً اين حرف جر همراه با مجرورش حذف مىشود؛ مثلاً وقتى گفته مىشود «يجزى التيممُ»، يعنى «يجزى التيممُ عن الوضوء».
براساس همين معناى لغوى 4 و به تناسب مسائل فقهى، در اصول فقه بحثى به نام اجزاء مطرح شده است. توضيح اينكه اگر «مأتى به» با «مأموربه» مطابقت داشته باشد، يعنى مكلف، همان چيزى را كه مولا خواسته بود محقق كند، در اينجا امر و طلب مولا ساقط است؛ ولى اگر به دليل جهل، نسيان، اضطرار يا... چنين تطابقى وجود نداشت آيا، آنچه در آن شرايط خاص مكلف انجام مىدهد، مُكفى از مأموربه واقعى است يا خير كه در صورت كافى نبودن، به اعاده يا قضا نياز باشد؟ 5 به عبارت ديگر اگر دو امر موجود بود، يك امر واقعى كه مكلف به دليل جهل يا اضطرار و... قدرت بر امتثال آن ندارد، و ديگرى امر ثانوى كه در آن شرايط خاص براى او جعل شده است، در اين فرض بعد از انجام امر ثانوى و برطرف شدن عذر (عالم شدن يا از بين رفتن اضطرار)، آيا مكلف بايد دوباره امر واقعى را امتثال كند (عدم اجزاء) يا عمل به همان وظيفه و امر ثانوى، مكفى و بىنيازكننده از مأموربه واقعى است (اجزاء). 6
عامه
اين تعبير از «عموم» به معناى «شمول» مشتق شده است 7 كه در مقابل آن، تعبير «خاصه» وجود دارد. 8 متناسب با اين معناى لغوى، معناى مصطلحى نيز پديد آمده كه