47بر بدعتگذارى در دين ندارند، بلكه تنها كسانىاند كه متهم به بدعت شدهاند؛ چنانكه گفته شده است: «من رُمي بالبدعة و ليس مُبتَدِعاً». 1
5. تشيع
تشيع در لغت، مصدر باب تفعل از «شَيَعْ»، داراى معانى لغوى مشايعت، پيروىكردن و يارىكردن است 2؛ چنانكه گفته مىشود: «شيعة الرجل: اتباعه و انصاره». 3 بهمعناى «يارىكردن» و «پيروىنمودن» نيز مىباشد. همچنين بهمعناى انتشار و گسترش آمده است؛ چنانكه مىگويند: «شَيَّعَه الشَيب»؛ «پيرى در او گسترش يافت». همچنين مىگويند: «تشيع قطرَةُ اللَّبَنِ في الماء»؛ «قطره شير در آب، پخش شد».
البته فراوانى اين اصطلاح، بهحدى است كه لغتشناسان، كاربرد غالب اين لفظ را مخصوص كسانى دانستهاند كه ولايت حضرت على(ع) و اهل بيت(عليهم السلام) ايشان را پذيرفتهاند. براى تبيين دقيقتر اين واژه، بايد ديد كه لغتشناسان، چه تعريفى از آن به دست مىدهند. ما در اينجا كه به برخى از اين تعاريف اشاره مىكنيم. ابن اثير (متوفاى 606ه.ق) نوشته است:
غلبه پيدا كرده است اين اسم (تشيع)، بر هريك از دوستداران على(ع) و اهلبيت(عليهم السلام) ايشان؛ تا اينكه عنوان شيعى، اسم مخصوص گرديده است براى اين افراد. پس وقتى گفته مىشود: فلانى شيعى است؛ يعنى از محبان و دوستداران على(ع) و اهل بيت(عليهم السلام) آن حضرت مىباشد. 4