342هرچند داعيه باشند؛ مانند عمرانبنحطّان و داوودبنحصين. مسلم نيز صحيح خود را از راويان شيعى پر كرده است. پس بخارى و مسلم با اين عمل خود، پيشگام در انصاف و اسوه حقاند كه واجب است برطبق شيوه آنان درباره راويان اهل بدعت عمل شود. 1
معلّمى نيز با تصريح به نقل احاديث بزرگان حديث از مبتدعه و وجود روايات موافق بدعت در صحاح و مسانيد اهل سنت نوشته است:
ائمّه حديث، عدّهاى از مبتدعه را توثيق كرده و به احاديثشان احتجاج نموده و به تخريج روايات ايشان در صحاح خود پرداختهاند. اگر كسى در روايات مبتدعه جستوجو كند، پى خواهد برد كه بيشتر روايات ايشان، موافق و در راستاى تأييد و نصرت بدعتشان است؛ درحالىكه علما در اين احاديث، اجتهاد كردهاند و طعنى در اين روايات، بهسبب بدعت راويان آن وارد نكرده و همچنين طعنى در راويان اين احاديث، بهسبب نقل اين روايات كه در جهت تأييد بدعت است، وارد نكردهاند. بلكه بين رواياتِ عدهاى از اين مبتدعه، احاديثى وجود دارد كه يا بهظاهر در راستاى تقويت بدعتشان مىباشد يا صريح در آن است. 2
مصعببنعبدالله، از ديگر محققان معاصر اهل سنت، در زمينه روش بخارى در جرحوتعديل نوشته است:
آنچه از بررسى روش بخارى در نقد راويان و اعتماد بر رواياتشان به دست