266ازسوىديگر، دليل تضعيف اباصلت را نقل همان حديث برشمردهاند.
عجيبتر آن است كه ذهبى در ترجمه «اباصلت»، با تمجيد از وى و اعتراف به فضل و جلالت او، آرزو مىكند كه اى كاش اباصلت، ثقه بود: «فياليته ثقة». 1 شايد بتوان گفت، منظور ذهبى از اين عبارت، آن است كه اى كاش! ابوصلت، حديث «مدينة العلم» را نقل نكرده بود تا بتوان، وى را توثيق كرد!
گفتار سوم: شهادتدادن قلب، به بطلان حديث
روش ديگرى كه برخى عالمان حديثپژوه در نقد و بررسى احاديث به كار مىبرند و از تأثيرات قاعده مطرحشده مىباشد، آن است كه هنگام تشكيك و تضعيف حديثى كه بهوسيله روشهاى علمى، توان مناقشه در سند آن را پيدا نمىكنند، به قلبهايشان رجوع مىكنند و مىگويند: «قلب، گواهى مىدهد كه حديث، جعلى است»! براى جلوگيرى از طولانىشدن بحث، در اينجا فقط به ذكر چند نمونه بسنده مىكنيم:
- حاكم نيشابورى در مستدرك، حديثى را از حضرت على(ع) نقل مىكند كه آن حضرت فرمود كه رسول خدا(ص) به من فرمود: «انّ اوّل من يدخل الجنّة انا وفاطمة والحسن والحسين(عليهم السلام)». گفتم: «اى رسول خدا! پس دوستداران ما چه؟» فرمود: «آنان به دنبال شما وارد مىشوند».
حاكم نيشابورى پس از نقل اين حديث، مىگويد: «سند آن، صحيح است. اما بخارى و مسلم، آن را نقل نكردهاند». 2 ولى ذهبى در تلخيص مستدرك، بهدليل اينكه اين حديث با شالوده فكرى و جايگاه بزرگانش در تضاد است، ذيل اين حديث مىگويد: «اين حديث، ناشناخته است و قلب به جعلىبودن آن گواهى مىدهد». 3