263«تاريخ طبرى» و «تفسير طبرى» است. ابن جرير، دانشمندى ممتاز و از اصحاب حديث به شمار مىآيد. كتاب «صريحالسنة و تهذيبالآثار»، شاهدى بر افكار اهل حديثى اوست. درباره عظمت وى از ابن خزيمه نقل شده است: «بر پهنه زمين، داناتر از محمدبنجرير نمىشناسم و حنبليان، به او ستم روا داشتند». 1
ابن جرير در جريان نگارش تاريخ و تفسير، با اعتماد به رجال و رواياتى كه با موقعيت خلفا و ترتيب خلافت هماهنگ است، تعلق خاص خود را به باورهاى عامه و اهل حديث نشان داده است. نياوردن حديث طير و غدير در تاريخ و تفسير، نقل متفاوت ماجراى «يومالانذار» با قراردادن واژه مبهم «كذا و كذا»، بهجاى «خليفتى و وصيى» در تفسير و تصريح به اينكه برخى از مطالب را بهدليل نپذيرفتن عامه نياورده است 2، همگى شواهد گوياى او در گزارش رخدادهاى صدر اسلام است.
بااينوصف، وى هنگام مشاهده انكار گسترده فضايل حضرت على(ع) و ادعاى ابىداوود سجستانى، بر حضورنداشتن آن حضرت در حجةالوداع كتابى نگاشت و در آن به جمعآورى سندهاى «حديث غدير» پرداخت. بههمينسبب، او را به تشيع متهم كردند؛ حالآنكه طبرى، چنانكه گفته شد، هيچ نشانى از تشيع ندارد. 3 او از فقيهان و محدثان اهل سنت، بهويژه رئيس مذهب است و در احكام فقهى مقلد دارد و تنها جرمش، جمعآورى اسانيد يكى از احاديث پيامبر اكرم(ص) است. ازآنجاكه اين كتاب، موجب تقويت جايگاه حضرت على(ع) در برابر ديگر خلفاست، بايد مؤلف آن به تشيع متهم شود و مورد طعن متعصبان قرار گيرد تا كتاب وى، مخدوش شود! در اين باره نوشتهاند: «وإنّما نُبز بالتشيع لأنّه صَحَّحَ حديث غدير خم». 4