262مىنويسد: «خداوند، انصاف را دوست مىدارد. اين مرد رافضى نيست، بلكه شيعى است».
سپس عدهاى، در فقه مستدرك على الصحيحين، گفتند: «در اين كتاب، برطبق معيارها و شروط بخارى و مسلم، حتى يك روايت صحيح وجود ندارد». ذهبى در نقد اين ديدگاه نيز مىگويد: «اين، لجاجت و اغراقگويى است». 1 حتى گفتهاند: هنگامى كه به دارقطنى اطلاع دادند كه حاكم نيشابورى اينگونه احاديث را در مستدرك آورده است، وى از اين عمل حاكم انتقاد كرد؛ درحالىكه ذهبى مىگويد: «حاكم نيشابورى، المستدرك على الصحيحين را مدتى پس از وفات دارقطنى تأليف كرده است». 2
راضىنشدن به نقل فضايل معاويه
جاى شگفتى است كه در همان وقتى كه عدهاى بر او بهعنوان «شيعى بودن»، هجوم بردند، عدهاى ديگر او را به پيروى از مذهب محمدبنكرام سجستانى متهم كردند. از دلايل ايشان اين است كه وى در «تاريخ نيشابور» خود، زندگىنامه جمعى از علماى كرّاميه را نيز آورده است؛ با اينكه وقتى كراميه در نيشابور، به مسجد او حمله بردند و منبرش را شكستند و او از هجوم كراميان خانهنشين شد و نمىتوانست از سراى خويش بيرون بيايد، يكى از دوستان او (ابوعبدالرحمان سلمى، عارف نامدار و دانشمند بزرگ قرن چهارم)، به وى پيشنهاد كرد كه براى دفع شر كراميه، حديثى در فضيلت معاويه نقل كن و خود را از اين گرفتارى برهان. ولى حاكم گفت: «هرگز دلم بدين كار، راضى نمىشود»، و سه بار اين عبارت را تكرار كرد. 3
2. محمدبنجرير طبرى ( متوفاى 310 ه.ق)
ابوجعفر محمدبنجرير طبرى، امام مورخان و مفسران و مؤلف دو كتاب معروف