239كه حافظ بدرالدينبنجماعه 1و ابن حجر عسقلانى 2 نيز بر همين مطلب تأكيد كرده و آن را براى عالمان جرحوتعديل ضرورى دانستهاند.
با توجه به تصريح انديشمندان حديث و رجال، در لزوم اتصاف جارح و معدل به علم و آگاهى و تطبيق اين شرط بر سيره و روش جوزجانى در جرحوتعديل، به اين نتيجه خواهيم رسيد كه وى صفت علم و آگاهى را در جرحوتعديل نداشته؛ زيرا او اولاً: در جرح بعضى راويان، الفاظى را استعمال كرده كه جايگاه حقيقى اين الفاظ را نمىدانسته است؛ ثانياً: عللى را كه بهعنوان جرح و طعن در راوى ذكر كرده، هيچگاه بهمعناى عدالتنداشتن آن راوى نزد ديگر محدثان نبوده، و چهبسا افرادى كه ديگر محدثان، تصريح به وثاقت ايشان كردهاند. ازاينرهگذر، جرح و ساقط شدهاند، براى مثال وى، چنانكه گفته شد، ابوصلت هروى را باآنكه ابن معين در مقاطع گوناگون، عجلى، ابوداوود، ابن شاهين، حاكم نيشابورى، حاكم حسكانى و ديگران، توثيق كردهاند، با بدترين الفاظ تضعيف كرده است. 3
جوزجانى در ترجمه «اسماعيلبنابان الوراق» كه از مشايخ بخارى است و تمام عالمان جرحوتعديل وى را توثيق كردهاند، مىگويد: «كان مائلاً عن الحق». 4او همچنين درباره مالكبناسماعيل ابوغسان «النهدى» كه از كبار مشايخ بخارى است و اجماع بر وثاقت وى شده، نوشته است: «كان حسنِيّا». 5 درباره «سعيد بن عمرو بن اشُوع» نيز كه از