207ثانياً: نمىتوان اهل بدعت را معاند فرض كرد؛ بلكه آنان متأولانىاند كه براساس اجتهاد به عقيدهاى گرايش پيدا كردهاند. بهصرف گرايش به عقيدهاى نيز نمىتوان ايشان را فاسق دانست؛ زيرا اين راويان با اجتهاد و تأويل در اين زمينه، به اعتقادى گرايش يافتهاند، و فرق است بين فاسق و متأول. درواقع، و با وجود اجتهاد و تأويل، نمىتوان به فسق شخص مسلمان حكم كرد؛ هرچند از مبتدعه باشد؛ زيرا اين تأويل و اجتهاد در دايره اسلام بوده است. افزون بر اينكه ازجانب شخص ثقهاى انجام شده كه احتمال كذب درباره وى منتفى است.
ثالثاً: صداقت و ديانتِ اهل بدعت كه دو معيار اساسى در پذيرش احاديثاند، مانع از دروغگويى ايشان مىشود.
رابعاً: اگر احاديث اهل بدعت كنار گذاشته شود، بخش عظيمى از سنت نبوى كه اين راويان آنها را گزارش كردهاند، از بين خواهد رفت.