37مطلب، آيه: (وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ) و روايات فراوان، از جمله روايات باب شش است كه در بيشتر آنها عنوان عمره، مطلق است. ولى به طور قطع، مقصود عمره مفرده است؛ مانند روايت 1، 2، 3، 4، 5، 6، 9، 10 و 12 كه در آنها آمده است: 1
«لكلّ شهر عمرة». پس روايات دال بر وجوب عمره، نص در وجوب عمره مفرده است و نوبت به شك نمىرسد تا اين اشكال مطرح گردد با شك در وجوب، برائت از وجوب، جارى مىگردد.
ج) سيره
از جمله ادله مخالفانِ وجوب عمره مفرده، چنگ زدن به سيره قطعيه، بر انجام ندادن عمره مفرده از سوى مسلمانان است. آيتالله خويى مىفرمايد:
افزون بر ادله پيشين، سيره قطعى مستمر مسلمانان است كه انجام عمره مفرده از سوى آنان متعارف نبوده است؛ حتى نايبى كه در سال نيابت حج تمتع، استطاعت از عمره مفرده را دارد. 2
نقد و بررسى
اين استدلال از دو بخش تشكيل شده است: بخش اول ادعاى سيره قطعى بر متعارف نبودن انجام عمره مفرده است. بخش دوم مدعى است نايبانى كه استطاعت از عمره مفرده داشتهاند نيز آن را انجام نمىدادهاند.
اما در پاسخ از بخش دوم، ممكن است گفته شود: عمره مفرده بر كسى واجب است كه پيش از رسيدن به مكه، مستطيع بوده است. از طرفى سيره عملى حجاج، كه هماكنون نيز وجود دارد، بهويژه كسانى كه از جانب ديگران حج انجام مىدهند اين است كه پس از پايان مناسك، براى خودشان عمره مفرده انجام مىدهند. در هر صورت، اثبات اين مدعا كه كسانى كه از جانب ديگران حج انجام مىدهند، عمره مفرده نمىگزارند، مشكل است.