37نقش خاصى در القاى معنا و منظورى خاص ندارند؛ به اين صورت كه كسى نمىتواند به صرف اينكه در فلان مورد يا موارد، عدد هفت يا دوازده يا چهل يا هفتاد به كار رفته، استنباط و استنتاج خاصى داشته باشد. اين يادآورى، از آن روست كه برخى از فرقههاى مذهبى، بهويژه آنها كه تمايلات «باطنىگرى» داشته يا دارند و گاه و بيگاه خود را به شيعه نيز منسوب مىكردهاند و نيز برخى از شبه فيلسوفان، متأثر از انديشهاى درباره اعداد يا نوع حروف بوده و هستند.
در واقع بسيارى از اعدادى كه در نقلهاى دينى آمده، مىتواند براساس يك محاسبه الهى باشد، اما اينكه اين عدد در موارد ديگرى هم كابرد دارد و بدون يك مستند دينى مىتوان از آن در ساير موارد استفاده كرد، پذيرفتنى نيست. براى مثال، دهها مورد در كتابهاى دعا، عدد «صد» به كار رفته كه مثلاً فلان ذكر را صد مرتبه بگوييد، اما اين دليل بر تقدس عدد صد نمىشود. ساير اعداد نيز طى روزگاران، صورت تقدس به خود گرفته، گاه سوء استفادههايى هم از آنها مىشود. تنها چيزى كه درباره برخى از اين اعداد مىتوان گفت، آن است كه آن اعداد معين، نشانه كثرت است. براى مثال، درباره هفت، چنين اظهار نظرى شده است. بيش از اين هرچه گفته شود، نمىتوان همچون يك استدلال به آن نظر كرد.
مرحوم اربلى، از علماى بزرگ اماميه، در كتاب «كشف الغمه في معرفة الائمة» در برابر كسانى كه به تقدس عدد دوازده و برجهاى دوازدهگانه براى اثبات امامت ائمه اطهار(عليهم السلام) استناد كردهاند، اظهار مىدارد، اين مسئله نمىتواند چيزى را ثابت كند؛ چراكه اگر چنين باشد، اسماعيليان يا هفت امامىها، مىتوانند دهها شاهد همچون هفت آسمان ارائه دهند كه عدد هفت مقدس است همانگونهكه اين كار را كردهاند.