51
عدم همكارى با سعودىها
اين حادثه سبب شد تا در عمل، از امكان فعاليتهاى مدرس كاسته شود و متأسفانه به دليل سانسور شديد مطبوعات و فقدان اسناد و مدارك لازم، طى اين دوره فترت، ارزيابى و قضاوت آنچه رخ داده است، با مشكل روبهرو مىگردد. پارهاى اسناد پراكنده موجود در بايگانى وزارت امور خارجه جمهورى اسلامى ايران، مبيّن اين واقعيت است كه ظاهراً مخالفت مدرس با حضور در كنفرانس خلافت اسلامى شدت گرفته و همين امر سبب ترديد شيعيان برخى از كشورهاى ديگر نيز شده بوده است. 1 با انتشار فتواى جمعى از علماى وهّابى، داير بر وجوب ويرانى قبور و عدم زيارت اماكن مقدسه و انعكاس آن به ايران، موجى از خشم و نفرت، جهان اسلام را فراگرفت و سبب شد تا بسيارى از كشورهاى مسلمان، به دعوت مدرس، از حضور در كنفرانس چشم بپوشند. وى گفته بود: «بنده تصور نمىكنم كه اجتماع حقيقى از طرف ملل و دول اسلامى بشود؛ مثلاً از سوريه تا بهحال هنوز جواب به او (ابنسعود) ندادهاند وگمان نمىرود كسى برود، مگر اينكه از سورىهايى كه در مكه هستند در انجمن حاضر شده... از عراق و فلسطين و الجزاير و ريف و تونس و تركيه و افغان و غير هم هيچ آثارى نيست».
ليكن با تلاشهايى كه صورت گرفت، كنگره خلافت در اول ذىقعده 1344ه.ق./ 13 مه 1926م با حضور گروهى اندك آغاز شد. در جلسه دوم، شيخ خليل خالدى، قاضىالقضاة سوريه پيشنهاد كرد در خصوص ارتباط و اتصال با ساير كشورهاى مسلمان، به خصوص ايران مذاكره شود. اما هنوز كنگره در جريان بود كه علماى نجف اطلاع دادند وهابيون به بقيع حمله نمودهاند. 2
تشكيل كميسيون حرمين شريفين
در نتيجه اين خبر، جمعى از علماى تهران؛ از جمله مدرس، با تشكيل جلسهاى در منزل امامجمعه خويى تصميم گرفتند تا كميسيونى براى رسيدگى به وقايع پيشآمده در