13اين راه را بيشتر مىكرد، رابطه ايران و عثمانى بود كه به دوره صفويه باز مىگردد. هنگامى سلسله صفويه در ايران رو به رشد نهاد كه دولت عثمانى در اوج قدرت بود و توسعه روزافزون قلمروى عثمانىها در مغرب ايران و تجاوز ازبكان به خراسان، ايران را با خطر تجزيه و تقسيم آن بين تركان عثمانى و ازبكان مواجه ساخته بود. 
  صفويه در پناه مذهب شيعه، اين خطر را از بين برد و استقلال و وحدت ايران را واقعيّت بخشيد. دشمنى شديد اهل تسنّن با دولت صفوى، تقريباً در تمام دوره سلطنت صفويه ادامه داشت كه بارزترين اثر آن، جنگهاى ايران و عثمانى بود. اين مسئله همواره به اين شكل نبود كه حالتى خصمانه داشته باشد؛ در دوره شاه تهماسب، توافقنامه آماسيه (962ه .ق / 1555م) براى مدتى به جنگهاى طولانى بين دو كشور خاتمه داد و در پى آن، روابط ميان دو كشور رو به بهبودى نهاد و لحن نامههاى تهماسب و سليمان به يكديگر، محترمانه، آرام و ملايمتر شد. 
  پس از درگذشت شاه تهماسب و اختلاف سرداران قزلباش براى تعيين جانشين وى در ايران، تا اندازهاى ناآرامى به وجود آمد. عثمانىها كه از وضع داخلى ايران آگاه بودند، از فرصت استفاده كرده و به منظور تسخير قسمتهايى از ايران، لشكركشى كردند. درگيرىها تا زمان شاه عباس ادامه يافت و مناطقى از غرب و شمال غرب ايران در اشغال عثمانى ماند. 
  شاه عباس اول در آن شرايط آشفته، به طور موقت، با دولت عثمانى صلح كرد. بعد از شاه عباس نيز كشمكشها ادامه داشت تا آنكه با معاهده زهاب در زمان شاه صفى، استيلاى سرافرازانه و درازمدت ايران