64بر سرم احساس مىكنم. حالا بايد زير چتر همين لطف و عنايت الهى، سعى بين صفا و مروه را شروع كنم و پس از راز و نيازى صميمانه، در طول راهى كه هفت بار به پاى دل طى مىشود، صافتر و خالصتر از قبل، به طواف برگردم.
اين بار طواف را با عنوان طواف «نساء» به جا مىآورم؛ در حالى كه نمىدانم راز اينكه همه حجگزاران، اعم از زن و مرد، اين طواف را با عنوان «نساء» نيت مىكنند چيست.
با خودم فكر مىكنم، اگر يك زن، يك كنيز ساده و يك مادر، آنقدر به درگاه پروردگار، عزّت و مقام دارد كه دامنش را براى نماياندن قداستش، پاى ديوار خانهاش پهن مىكند تا هميشه، همه آنها كه به زيارت خانهاش مىآيند، با لحظهاى حضور در اين دامن پاك، زير بارش بركات خاص، خود را در آستان بارگاه الهى حس كرده، آرامش جاودانه بهشتى را تجربه كنند، آيا دور از انتظار است كه پروردگار او، براى تأكيد بر مقام و منزلت زن، از مردان بخواهد با به جا آوردن طواف نساء، برخوردارى از همسران پاك و پاكيزه خود را به عنوان نعمتى بىنظير به درگاه پروردگار خويش شكرگزار باشند.
شايد به همين دليل است كه تازه پس از به جا آوردن طواف نساء و اقامه نماز آن و بيرون آمدن از احرام، اجازه برخوردارى از نعمت وجود همسران خود را بازمىيابند. زنان مسلمان حجگزار نيز در طواف نساء، باور مىكنند كه اگر پروردگارشان در برابر يك زن باردار، ديوار خانهاش