50قرآن، احساس مىكنم آنقدر آبرو دارم كه بتوانم او را بخوانم و از او بخواهم؛ بهخصوص كه با صراحت مىفرمايد: (قُلْ مٰا يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ لاٰ دُعٰاؤُكُمْ) ؛ «بگو اگر نخوانيدش به شما اعتنايى نمىكند». (فرقان: 77) پس دلم مىخواهد از او عافيت و حسن عاقبت طلب كنم؛ عافيت و حسن عاقبتى كه با تقوا و تقرب، رقم مىخورد و راه رسيدن به آن در راستاى انگشت امام دريافتنى است؛ چراكه وقتى كتاب خدا براى پاك شدن از آلودگىهاى جسمى، به انجام طواف امر مىكند:
(ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ) (حج: 29)
سپس بايد آلودگىهايش را برطرف سازند و به نذرهاى خود وفا كنند و برگرد خانه گرامى كعبه، طواف كنند.
صادق اهل بيت(ع)، اين پاك شدن از آلودگىها را در سايه ملاقات امام، امكانپذير مىداند. 1 اگر آلودگىهاى جسم، با گرفتن ناخن و تقصير، همراه با قصد قربت برطرف مىشود، به فرمايش صادق آلمحمد(ع)، پاك شدن آلودگىهاى روح، با نزديك شدن به امام، تحقق مىيابد و باور آخرالزمانى من كه هميشه چشمانم را در پى يافتن امام زمانم[ همهجا گردانده، در اين لحظههاى باشكوه ذكر و دعا، بر آنم داشته كه با اميدى بيشتر، به لقاى او بينديشم تا مگر يك لحظه، فقط يك لحظه، دلم به نور حضورش نورانى شود و روحم در جوار همه خوبى و پاكى وجودش، به آرامش برسد.