46خدايا! جمعههاى زيادى را با ندبه به سوى تو شتافتهام و در جستوجوى شمس طالع و ماه منير و ستاره آسمان ولايت و امامت، «اَينَ بقية الله» گفتهام؛ ولى هرگز باورم نمىشد، روزى سراغ اعادهكننده ملت و شريعت تو، احياكننده كتاب و حدود تو و زندهكننده دين و اهل ايمان را كنار خانهات بگيرم؛ باورم نمىشد كه چشم به ركن يمانى بدوزم و اشتياق حضور و ظهور سبب اتصال ارض و سما و اصلاحكننده همه پريشانىهاى خلق، سراپاى وجودم را بسوزاند.
پروردگار من! هفته پيش كه در كنار خانهات با ندبه عاشقانه از زبان امام سجاد(ع) دوستداران اهل بيت را به گريستن بر اهل بيت رسولالله(ص) مىخواندم، باورم نمىشد دست نازنين لطف تو، اين مقدار اين بنده بىمقدار را بنوازد و مىانديشيدم كه آيا بهراستى قادر خواهم بود شكر اين لطف بىنهايت را به جا آورم.
از آن ندبه پرشور، يك هفته گذشته و امروز باز هم با ناباورى محض در سرزمينى به ندبه مىنشينم كه انگار تمام درهاى آسمانش به رويم باز است. در حالى سراغ طالب خون شهيد كربلا را مىگيرم كه احساس مىكنم آن صدر خلايق و صاحب حد اعلاى نيكى و تقوا، بسيار به من نزديك است. پس ندبه را شروع مىكنم و همراهانم نيز با ندبهاى عاشقانه، شور دلدادگى را در فضاى چادر مىپراكنند و حال خوشى را ايجاد مىكنند. اما در وراى اين فضاى دلدادگى، در لحظههاى پيش از قربانى عيد قربان، ندبه ابراهيم(ع) هم شنيدنى است. در عيد قربانى كه