243لحد جمع شده. پس سيد بدن شريف مخدره را از ميان لحد بيرون آورد و روى زانوى خود نهاد و سه روز همين قسم بالاى زانوى خود نگه داشت و متصل گريه مىكرد تا آنكه لحد مخدره را از بنياد تعمير كردند. اوقات نماز كه مىشد سيد بدن مخدره را بر بالاى شىء نظيفى مىگذاشت، بعد از فراغ باز برمىداشت و بر زانو مىنهاد تا آنكه از تعمير قبر و لحد فارغ شدند، سيد بدن مخدره را دفن كرد. و از معجزه اين مخدره در اين سه روز، سيد نه محتاج به غذا شد، نه محتاج به آب و نه محتاج به تجديد وضو. بعد كه خواست مخدره را دفن كند سيد دعا كرد كه خداوند پسرى به او مرحمت فرمايد. دعاى سيد مستجاب شد و در اين پيرى خداوند به او پسرى مرحمت فرمود مسما به سيد مصطفى. بعد والى تفصيل را به سلطان عبدالمجيد نوشت. او هم توليت زينبيه و مرقد شريف رقيه و مرقد شريف امكلثوم و سكينه را به او واگذار نمود و فعلاً هم آقاى سيد عباس پسر آقا سيد مصطفى پسر آقا سيد ابراهيم سابقالذكر متصدى توليت اين اماكن شريفه است. انتهى. گويا اين قضيه در حدود سنه هزار و دويست و هشتاد بوده. 1
ميرزا علىخان امينالدوله، كه در سال 1316ه .ق از شام بازديد نموده، به اين حادثه اشاره كرده، اما گويا آن را مربوط به حضرت زينب دانسته است. متن سخن او چنين است:
متولى زينبيه آمد. با سيد ابوالحسن كه پيرمردى نورانى و روحانى است، اثرالنجابه، ساطع البرهان. حضرت سيد در زينبيه اگرچه توليت و خدمت مخصوص ندارد، لكن به حكم خوابى كه متولى ديده بوده است، اين بزرگوار را در آن بقعه شريف اختصاصى هست. خلاصه خواب كه البته رؤياى صادقه است، اينكه بقعه متبركه و مضجع مطهر محتاج به مرمت كليه شده، سطح مزار به سبب