37به عبارت ديگر تفاوت ظرفيتها و استعدادهاى افراد از يكسو و معارف بلند اهلبيت(عليهم السلام) از سوى ديگر، تقيه از هممسلكان را ايجاب مىكند.
4.تقيه از جهت مورد تقيه
از اين جهت مىتوان تقيه را به تقيه در اصول دين و تقيه در فروع دين تقسيم نمود.
تقيه در اصول دين
مراد از تقيه در اصول دين اين است كه تقيهكننده در مقام عمل يا سخن، اصول عقائد خود را مخفى يا خلاف آن را اظهار نمايد. با توجه به رواج مكاتب مختلف عقيدتى در مقابل عقيده شيعه و مخالفت حكام با عقايد شيعى از جمله عقيده امامت، بسيارى از روايات تقيه از جمله
«التَّقِيَّةُ مِنْ دِينِى وَ دِينِ آبَائِى» 1 و «التَّقِيَّةُ تُرْسُ الْمُؤْمِنِ وَ التَّقِيَّةُ حِرْزُ الْمُؤْمِن» 2و
«إِنَّ تِسْعَةَ أَعْشَارِ الدِّينِ فِى التَّقِيَّة» 3مىتواند ناظر به تقيه در اصول دين باشد؛ گرچه اطلاق آن شامل تقيه در فروع نيز مىشود.
تقيه در فروع
اين نوع تقيه، به تقيه در فعل حرام، ترك واجب، ترك شرط يا جزء يا انجام مانع يا قاطع و تقيه در عمل بر طبق موضوع خارجى، تقسيم مىشود. 4
تقيه تقسيمات ديگرى نيز دارد، 5 ولى به دليل عدم ارتباط مستقيم با موضوع مورد