37 اعمال از امورىاند كه اقتضاى ثواب و پاداش دارند، [اما پيامبر(ص) چنين نيست]؛ زيرا مستجاب شدن دعاى آنان، پاداش اعمالشان نبود؛ وگرنه بدون ذكر اعمال نيز پاداش آنان داده مىشد. بلكه اجابت دعاى آنان به جهت واسطه قرارگرفتن اعمال صالحشان انجام شد.
[از سوى ديگر] سخن ما درباره امورى نيست كه حكم آن در شريعتهاى مختلف متفاوت باشد تا بتوان گفت اين موضوع مربوط به شريعتهاى پيش از ماست؛ زيرا اگر توسل و يارىخواستن در يكتاپرستى خلل وارد مىساخت، در هيچيك از شرايع و اديان، چنين امرى حلال و جايز شمرده نمىشد؛ چرا كه همه شرايع در مسئله توحيد با يكديگر اتفاق نظر دارند.
كاش مىدانستم كه دعا كردن بهواسطه رسولخدا(ص) چه اشكالى دارد؛ زيرا لفظ و عبارت اقتضا دارد كه فرد واسطه قرار داده شده (مسئولبه) نزد خداوند (مسئول)، ارجمند باشد... و ترديدى نيست كه پيامبر(ص) در پيشگاه خداوند داراى ارج و منزلت است و هركس آن را انكار كند، كافر شده است. اگر كسى بگويد: «خدايا! بهواسطه پيامبر(ص) از تو مىخواهم...»، در جايز بودن كار او هيچ ترديدى نيست؛ چنانكه اگر بگويد: «خدايا! به حق محمد...»، [اين نيز] جايز است. منظور از حق، درجه و جايگاه است و حقى است كه خداوند بر بندگانش قرار داده است يا حقى است كه خداوند به فضل خويش براى پيامبرش بر خود قائل شده است؛ چنانكه در