36صلحا و پرهيز از پذيرش حكومت ناصالحان فرا مىخوانند، ادله حكم اولى حكومتپذيرى و ناپذيرى را بيان مىكنند و رواياتى كه به طريق اهلسنت (با فرض صدور آنها) به اطاعت از امير فرمان مىدهند (حتى امام و امير فاسق)، بيانكنندۀ حكم ثانوى حكومتپذيرىاند. پس همكارى حضرت على(ع) و كسانى كه نخست از بيعت با ابوبكر خوددارى كردند، نمونهاى از حكم ثانوى در اين زمينه است.
البته كسانى همچون سعدبن عباده، رييس انصار، هرگز نپذيرفتند كه با ابوبكر و عمر صلح كنند. سعد در نماز جماعت و عيد آنان شركت نكرد و به فرمان آنان گردن ننهاد و اواخر عمرش به شام هجرت كرد كه برپايه روايت «بلاذرى» عمر كسى را براى گرفتن بيعت از او، نزدش فرستاد و او سعد را يافت و او را به بيعت كردن دعوت كرد و پس از خوددارى وى از بيعت كردن، تيرى به سويش پرتاب كرد و او را كشت. 1 به گزارش نويسنده «تبصرة العوام»، «محمدبن مسلمه انصارى» مأمور اين كار بود.