24ابنعدى او را سست دانسته و گفته است: «او حديث را سرقت مىكند و نقاش، او را از كسانى دانسته است كه خودشان حديث مىسازند». 1
پس سند آن گزارش از طريق السرى معتبر نخواهد بود.
درباره شعيببن ابراهيم الكوفى نيز ذهبى مىگويد: «او راوى كتابهاى سيف و فرد مجهولى است و ابنعدى او را فرد معروفى نمىداند». 2
درباره سيفبن عمرالضبى الأسدى نيز كه گاه او را التميمى البرجمى و گاه السعدى الكوفى خواندهاند، ابوحاتم مىگويد حديث او متروك است. ابنحبان او را به كفر متهم دانسته و ابنعدى گفته است بيشتر احاديث او انكار مىشود. ذهبى از ابننمير نقل مىكند كه سيف از خود حديث مىساخت و به كفر متهم بود. نسائى و دارقطنى نيز او را ضعيف دانستهاند. 3
درباره عطيه به چند نفر مىتوان گمان برد:
الف) عطيۀ عوفى؛ وى در سال 110ه .ق و سيفبن عمر در سال170 ه. ق در گذشته است و از اينرو، گمان نمىرود كه سيفبن عمر او را درك كرده باشد.
ب) عطية بن قيس الكلابى (م121)؛ نام او در منابع رجالى ديده نشده است تا سيفبن عمر از او روايت كرده باشد. سخن درباره افراد ديگرى به نام عطيه نيز چنين است. 4
نام يا لقب يزيد الفقعسى نيز در كتب رجالى ديده نشده و از اينرو، اخبارى كه در تاريخ طبرى با اين سلسله سند آمده است، معتبر نخواهند بود. هيچ انديشهورز منصفى خبرى را بدون سند معتبر، به ويژه با حضور فردى مانند سيفبن عمر در سلسله سند آن، درست و راست نمىداند؛ زيرا او انسانى كذاب و متروك الحديث و به كفر و جعل حديث متهم است.