42البته در مراحل مختلف، عقل به نور وحى و نور معرفت و آموزشهاى اولياى خدا، تجهيز و تغذيه مىشود؛ ليكن بالاخره آنچه كه پيش مىرود، عقل است. بدون عقل، نمىشود هيچ جا رفت». 1
اما در نگرش معرفتشناختى نظريه اجتهاد دينى، حس و عقل داراى مرجعيت ارزشى هستند و داراى قلمرو مشخصى هستند. البته بايد آنها را در قلمرو خودشان به كار بست. از آنجا كه مراتب هستى محدود به عالم مادى و محسوس نيست، بايد از منابع ديگر معرفتى بهره گرفت كه دسترسى به عالم غيب دارد. به اعتقاد مقام معظم رهبرى:
ايمان به غيب، به معناى بىاعتنايى به دنياى شهادت - يعنى همين دنياى ارتباطاتِ مشهود و مفهوم همه - نيست؛ به اينها كه نبايد بىاعتنايى كرد. چشم مىبيند، حواس احساس مىكنند و عقل ادراك مىكند. بايد برطبق اينها عمل كرد. ايمان به غيب، معنايش اين است كه ماوراى آنچه كه در محدوده حواس ظاهرى و ادراك مادى انسان هست، عالم ديگرى، آن هم نه يك عالم بلبشوىِ هركس هركسىِ تصادفىِ بخت و اقبالى، بلكه عالمِ منظمِ علت و معلولىِ دقيقى وجود دارد. يعنى ماوراى اين عالم مُلك، ملكوت و عالم معنايى هست... اين، حاكى از آن است كه يك سلسله محاسبات و علل و عوامل و فعل و انفعالات هست كه حواس انسان و در اغلب موارد، عقل مادى انسان را به آنها راه نيست؛ آنها را ديدِ ديگرى مىتواند ببيند. (1369/6/29)
از اينرو، وحى و شهود در برابر حس و عقل چونان دو منبع معرفتى، پيامدهاى روششناختى ويژهاى دارند. زيرا مسير حس و عقل، مسير دانش مفهومى است و دانش مفهومى، منطق و روش مناسب با خود را دارد. مسير وحى و شهود مسير دانش حضورى است و دانش حضورى روش و شيوهاى دارد كه با تزكيه و سلوك طى مىشود و به مراتب غيب عالم دسترسى دارد. 2 از اينرو، وحى الهى در