94 نمود. [در اين هنگام] صدايى شنيد، ولى كسى را نمىديد. پس گفت: «به دادم برس اگر مىتوانى!»
پس اگر استغاثه به غير خدا شرك بود، او چنين نمىكرد؛ چنانكه وقتى پيامبر اين داستان را براى اصحاب ذكر مىفرمود و نيز وقتى صحابه و پس از آنان محدثين اين قضيه را نقل نمودهاند، ايرادى بر آن نگرفتهاند.
نيز از همين جمله است آنچه بخارى در حديث شفاعت روايت كرده است كه هنگامى كه خلق در هول و هراس قيامتاند، به آدم، سپس نوح و سپس به ابراهيم و موسى و عيسى عليهم السلام استغاثه مىكنند و همه آنان عذر مىآورند. عيسى مىگويد: «به نزد محمد (ص) برويد». آنان نيز نزد ايشان مىروند و ايشان مىفرمايد: « انا لها » يعنى به شفاعتم مىرسند. اگر استغاثه به مخلوق ممنوع بود، پيامبر چنين چيزى به اصحاب خود نمىفرمود.
مخالفان مىگويند كه اين قضيه مربوط به روز قيامت است كه پيامبر قدرت دارد.
جواب آنان، اين است كه پيامبران در زندگى دنيايىشان نيز هيچ قدرتى جز سببيت نداشتند و پس از مرگشان نيز چنين است؛ با آنكه آنان در قبور خويش زنده و سبب هستند [ولى نه اثرگذارِ مستقل].
از اين جمله، روايتى است كه طبرانى از زيدبن عقبةبن غدوان از پيامبر (ص) آورده است:
هرگاه كسى از شما چيزى را گم كرد يا در سرزمينى تنها ماند و كمك خواست، بگويد: «اى بندگان خدا مرا كمك كنيد»؛ چرا كه خداوند بندگانى دارد كه او آنان را نمىبيند.
نمىخواهيم بگوييم مقصود از بندگان خدا در اين حديث، ملائك يا مسلمانان جنى يا مردان غيبى هستند؛ زيرا همه اينها زندهاند و در