93 خداوند به سبب آنان بر بندگان ترحم مىنمايد؛ چه زنده باشند چه مرده. پس ايجادكننده و مؤثر حقيقى، خداوند است و اينان اسبابى عادى هستند كه به خودى خود بر چيزى اثر ندارند.
آنچه مسلمانان عامى مىگويند، از جمله: «اى عبدالقادر 1 مرا درياب»، يا «اى بدوى مرا كمك كن»، بر مجاز عقلى حمل مىشود؛ همچنانكه كسى بگويد: «اين غذا مرا سير كرد» و «اين آب مرا سيراب نمود» و «اين دوا مرا شفا داد»؛ چرا كه غذا در حقيقت سير نمىكند و آب سيراب نمىسازد و دوا شفا نمىدهد، بلكه سير كننده و سيرابكننده و شفادهنده حقيقى خداوند يكتاست. اينها تنها اسباب عادى هستند كه فعل به آنها نسبت داده مىشود؛ زيرا آن نتايج، در ظاهر، در اثر اين اسباب حاصل مىشود. به همين جهت بسيارى از امت، بر جواز توسل به پيامبر (ص) و صحابه و صالحين اجماع دارند، و اين عمل از بسيارى از صحابه و علماى پيشين و پس از آن صادر شده و اجماع اكثريت آنان بر كار حرام يا شرك، غيرممكن است. پيامبر (ص) در حديثى صحيح و بلكه بنابر قولى متواتر فرموده است: «امت من بر گمراهى اجماع نمىكنند» و نيز قول خداوند كه فرمود: (كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّٰاسِ) ؛ «شما بهترين امتى هستيد كه به سود انسانها آفريده شدهايد». (آلعمران: 110) چگونه ممكن است كه همه امت يا اكثر آنان بر گمراهى اجماع نمايند.
از دلايل جواز استغاثه، روايتى است كه بخارى در صحيح خود از ابنعباس آورده است كه پيامبر اكرم در داستان هاجر، مادر اسماعيل عليهما السلام ، فرمود كه وقتى او و فرزندش تشنه شدند، شروع به جستوجوى آب